۱۶ پاسخ

بچه زیاد باشه با هم بازی میکنن میزنن تو سرو کله هم با هم وقت میگزرونن اونوقت تو هم میتونی استراحت کنی و به کارهات برسی یکی از حسنهای فرزند بیشتر همینه

کاش حداقل بکیمون همسایه اون یکی بود الان نیاز دارم یکی پا بزاره پشتم قلنجمو بشکنه

من سر پسرم شوهرم گولم زد میخاستم سقط کنم وای چقد‌ اشک ریختم التماس شوهرم کردم ک سقطش کنیم نزاشت گفتم خودم هستم نمیزارم اذیت بشی الان پدرم دراومده اصلا حرفم نمیاد

منکه هم خودم آدم بی صبر و کم حوصله ای هستم هم اینکه اصلا کمکی ندارم. حتی روزی دوساعت شوهرم کمکم نیست

ب نظر منم سختترین کار بچه داریه
خوشا به حال مادران صبور که کمکی هم دارن

چرا مگه از صبح چند وعده غذا بهش دادی چند وعده شیر و هر کدوم چقدر

از وقتی دخترم بدنیا اومد شوهرم با رفیقاش بیرون بود اصلا نمی‌گفت تو یه بچه ایم آوردی بچه ام ده روزش که شد رفتم خونه مامانم بمونم شبش رفت با رفیقش شام بیرون با ماشین تصادف کرد دستش شکست فکر یه بچه تا پنج صبح گریه کنه کنه باید تا صبح ده بار شوهرمو دستشویی میبردمش آب بهش میدادم هی بلندش میکردم میخوابوندمش شاید تا خود صبح خودمم گریه میکردم تازه بلند میشد ظهر همه میگفتن قنداقش کن صبح باید کهنه هاشم میشستم تازه ظهر برم ناهار برا خانواده شوهرم درست کنم زود میومدم می‌خوابیدم تا یکم خستگی از تنم در بره دوماه تمام هیچ کس نبود حتی مادرم ولی جمع کردم خودمو محکم شدم خودم به خودم میگفتم مادرم باید بتونم باید قوی باشم و تونستم الان دخترم بهترین رفتار بهترین غذا خوردن بهترین شیر خوردنو داره به هیچکسی نیاز ندارم حتی واکسنای بچه آمو تا الان خودم تنهایی با تاکسی رفتم زدمو اومدم

عزیزم مریض شده میتونی شربت سرماخوردگی یا استا بدی کمی حوصلش بیاد سر جاش بهتر بخابه

الهی بگردم درکت میکنم منم خانوادم شهرستانن تهران تنهام
هرچند مامانمم نمیتونه نگه داره پسرمو چون هم شدید به خودم وابسته س هم اینکه مامانم دیسک کمر شدید داره...
عزیزم می‌دونم کلیشه ایه ولی این روزها هم میگذره و با گل دخترت عشق میکنید
اینا هم بچه ان
زبون ندارن بگن چی می‌خوایم
دیگه ما باید به دلشون راه بیایم
هدیه های خدا هستند واسه ما🥰
خداروشکر که سالمن

عزيزم همه مون کم و بیش شرایط مون همینه. من نزدیک خانوادمم ولی مادرم سنش بالاست خیلی نمیتونم انتظار داشته باشم خواهرانم شاغل. خانواده‌ شوهرمم که انگار مردن. تازه شوهرمم پیشم نیست کارش شهرستان. امروز زنگ زدم بهش کلی 😢 کردم و داد زدم و فحشش دادم. دخترمم خوابش خیلی خیلی کمه واقعا کم آوردم.

کاش من تنها بودم تو یه خونه شلوغ که کسی بچه امو جمع نمیکنه تازه وقتی می خوابه صدا میکنن بیدار میشه

من به گور هفت جدو ابادم بخندم دیگه بچه بیارم‌ . قوزم دراومده شونه هام صاف نمیشه.کچل شدم تمام بدنم درد میکنه یساعت مال خودم نیستم

من خانوادم نزدیکن ولی هیچ کاری ازشون برنمیاد. اصلا نمیتونن بچمو نیم ساعت نگه دارن
شوهرمم ک شبانه روز ۴ ساعت خونه نیست.
با بدبختی دو تا بچه آوردم ولی دیگ نمیتونم

عزیزم درسته سختی داره و همه همین سختی رو کم یا زیاد دارن
من خودم ۳ تا بچه دارم اکثر هم همسرم نیست و خودم وبچه هام خونه پدر مادر من هم دوره

عزیزم
واقعا سخته

خوبه یکی داری دوتا داشتی چی میگفتی اون موقع دهنت صاف میشد

سوال های مرتبط