۱۳ پاسخ

باردار بودم در آرزوی زایمان
همسرم مریض بود این موقع بیمارستان بستری بود همه پسنداز های زایمانمو برا همسرم خرج شد ما موندیم بی پولی که چجوری هزینه سزارین منو پیدا کنیم 😥
بجز تولد بچم کلا سال خوبی نبود

همین موقع ها بود ک شوهرم گفت بچه میخام و چوب کرده بود تو استینمون 😂 هیچی ماه بعدشم فهمیدم باردارم🤣❤️

پارسال این موقع بیمارستان بستری بودم ساعت 1نصف شب فسقلیم به دنیا اومده بود و این موقع ها مشغول شیر دادن و درد کشیدن و این حرفا

داشتم همسر رو راضی میکردم بچه دوم بیاریم

فکر کنم این موقع ها بود که رفتم انتی🥺🌱

بچه داری😊

باردار بودم ولی نمیدونستم

۶/۷ماهم بود😍

بچه های من ۱.۵ ماهشون بود، تازه خوابشون از ۶ صبح رسیده بود به ۳ صبح و من خیلی خوشحال بودم😂 کلی مهمونی میرفتم و هفته ای یکی دو شب بچه ها پیش مامان بزرگاشون بودن و من استراحت مبکردم.

, پارسال دقیقا امروز رفتیم دکتر چون تو خواب فقط شیر می‌خورد مشکوکم بود به سنگ کلیه، داستان شیر نخوردنش اینگونه شروع شد 😑

فک کنم ۲۱هفته بارداری بودم و تازه بد ویاریم خوب شده بود😂😂😂

من پارسال این موقع ها بود که دوماهی بعد فوت برادرم فهمیدم حاملم و خاستم سقطش کنم دکترم پیدا کردم اما بعد سونوگرافی که فهمیدم دوقلوان بادوتا قلب زنده اینکارو نکردم ولی قسمتشونم به این دنیا نبود بچهام چقدر ناشکری کردم اولاش خدا خودش منو ببخشتم

هیچ زندگی میکردیم

سوال های مرتبط

مامان وروجکم🐣🍫 مامان وروجکم🐣🍫 ۱۶ ماهگی
پارسال همین روز و همین ساعت ک کوچولو بدنیا آمد وساعت ۱۱:35دقیقه بدنیا آمد من ۷ خرداد رفتم بیمارستان قبل از اینکه برم بیمارستان مراقبت داشتم رفتم بهداشت و ماما وزنم گرفت گفت وزنت خیلی رفته بالا تو یک هفته ۸ کیلو اضافه کردم و گفت خطرناکه باید الان بری متخصص من ساعت ۱۰رفته بودم بهداشت و گفت عصر برو و برام نامه نوشت و ومن وقتی که از بهداشت برگشتم خیلی ترسیده بودم و عصر شد ورفتم متخصص نبود و یه متخصص دیگه هم رفتم گفت الان نوبت نمیدم برگشتم صبح شد و بهداشت زنگ زد جواب ندادم و به شوهرم زنگ زدن و گفتن ب همسرت بگو بیاد بهداشت و من رفتم بهداشت بعد ماما گفت رفتی متخصص و من گفتم بله گفت پس نامه کو اون نامه ک برام نوشت باید بدم متخصص و متخصص جوابش تو نامه بنویسه ببینه ج مشکلی دارم و من بش گفتم آره رفتم ولی نامه تو خونه موند یادم رفته ببرمش با خودم و بعد ماما داد زد چرا نرفتی مگه من بخاطر خودم بت میگم برو برا سلامتی تو وبچه میخوام ومن ساکت هیچی نگفتم و خلاصه گفت باید عصر بری و من رفتم و متخصص بود و قبلا من خ ماما خصوصی هم گرفته بودم و رفتم برا ماما خصوصی قبل از اینکهبرم متخصص و جریان بشگفتم و برا سونو و آزمایش نوشت سونو و آزمایش انجام دادم ورفتم متخصص آزمایش و سونو نشونش دادم و سونو گفت خوبه فقط آزمایش گفت پلاکت خونت ‌پایینه اگه همین امروز زایمان نکنی خونریزی میگیری وخطرناکه هم واسه تو هم واسه بچه گفت الان پاتو میزان بیرون مستقیم میری بیمارستان من برگشتم خونه وسایلام جمع کردم رفتم بیمارستان و وجریان گفتم بعد آزمایش ازم گرفتن و من خیلی ترسیده بودم و دوست داشتم شوهرم پیشم بمونه بعد گفت شوهرت صدا بزنن ک بیاد امضا