یه چیزی براتون بگم حرصتونو بیشتر در بیارم
صبح داشتم با مادرشوهرم صحبت میکردم بحث سر پسرم شد بعد بهم گفت وقتی میاین اینجا بچه رو بزارید به اختیار من😳😡😡
منم بهش گفتم به اختیار شما که نمیشه این بچه تربیتش با منه نمیشه که بزارمش به اختیار شما فردا اگه از من چیزی خواست من صلاح دونستم ندم میاد به شما میگه چون خیالش راحته شما بهش میدید
انقد عصبی شدم از این حرفش که میخوام خودمو پاره کنم🤬🤬🤬

خدا لعنت کنه این مادرشوهرارو ازجمله مادرشوهر خودمو خبرشو بشنوم الهی

من سکته کنم بمیرم مقصرش مادرشوهرته هااااا😡😡😡😡😂😂😂

خودت حیفی اونو پاره کن

من به ماه پیش رفته بودم خونه مادرشوهرم اینا تو شمال کار اداری داشتم بعد خونه مادرشوهرم و مامان بزرگ پدری شوهرم کنار هم چسبیده بهم
خلاصه من میخواستم برم بیرون اسنپ گرفتم مادرشوهرم صدا کرد رفتم تو بچه سپردم پدرشوهرم تو حیاط گفتم همسن جا بمونه سامیار بیرون نبریا
وقتی پشت کردم سریع بچه برد خونه مامان یزرگ شوهرم
دیدم یه ادکلن دست سامیارمه اونم بوی تند دستاش تمام ادکلن گرفته بود
ببین فقط بگم اصلا نتونستم محترمانه برخورد کنم خیلی تند برخورد کردم مادرشوهرم فقط میگفت آروم باش آروم باش
همین الانم یادم افتاد عصبی شدم

حالا خوبه رفتی اونجا توقع داره به اختیار اونا باشه
خانوادت شوهر من کلا میخوان بچمو مال خود کنن
یکارایی میکنن که بچم بغل و منو باباش نیاد

😑خدا از رو زمین برسون داره ،بگو این شوهر من در اختیار کاااااااااامل تو بود،چی شده،چه گلی به سر تو و من و این مملکت زده .تو اختیاراتت تموم شد.
ننه شوهر منم این یود دیگه،الان حالا یخورده خداروشکر چس کرد دوری میکنه

خوب جوابشودادی ناراحتی نداره بیخیال

عالی گفتی