۱۳ پاسخ

برای بهانه گیری وخواب بچه هم میبردمش پارک و غذابهش میدادم تاخسته بش و بخوابه

من آوا کم کم شیرم کم کردم بعدم یکمی رژ و ریمل به سینه هام مالیدم که ترسناک بش و گفتم لولو خورده دیگ نیومد سراغش سختیش مال سه روزه بعدش دیگ یادش میره اگرم سینه هات درد گرفت یکم آفتاب بدوش اگ دردت زیاد بود باید کپسول آموکسی و چرک خشک کن بخوری و نوافل و ژلوفن تا دردت تسکین پیدا کن

منم مخاستم شبا بدم یکمدت بعد قطع کنم ک پسرم اذیت شد بنظرم یکدفعه ای بگیر یک هفته ای اذیت مشی بعد راحت مشی البته شوهرتم باید همکاری کنه باهات یک تایم هایی اون نگه داره ک اذیت نشین یا موقع خواب شوهرت بخوابونه ،من شوهرم خیلی کمک حالم بود

زود نیست الان برا شیر گرفتن منم دارم اذیت میشم همش مه مه شیر زیاد ندارم انگار توشون نیست. میترسم بگیرم از شیر دیگه گذاشتم بعد تولدش

من نوک سینم چسب زدم نه نخوره میگم بوف شده از دیروز دیگ نمیدم ولی سینم مثل سنگ شده انقد درد میکنه واس خشک شدن شیر راه حلی بلدی؟

عزیزم من چسب زخم زدم

هر چی کردم تو شیشه شیرش شیر بدم بخوره نخورد اصلا از شیر متنفره دختر تو چی

سینه هامو یکسره با آب میشورم میمالم تا دردش بیفته بعد حموم دیگ صب زرد نزدم بسکه سینمو نگا کرد گریه کرد دلم نیومد ی ذره دادم خورد دیگ نخورد گف عخه چقد مادر بودن سخته.....

منم تو حال روز توام امروز روز سومه من صبر زرد زدم تلخه مو میکنه میره ولی یکسره میگه با سینه بازی کنم طفلک کلی گریه کرد شب اول ی ساعت بکوب گریه کرد هی بهانه میکنه میزارم رو تاب ی ساعت میمونه بعد میخوابه رو تاب کلی بازی میکنم باهاش سرگرمش میکنم خوراکی میدم میخوره حموم میبرم بازی میکنیم سینه هام عین سنگ میشه خودمم با دخترم اشک میریزم ک چرا تا دوسالگی کامل نمیدم چرا۳ماه زودتر میگیرم اون موقع ک میخورد یکسره اعصابم خورد میشد میگفتم زود از شیر میگیرمش راحت شم الان ناراحتم

من که دیشب و امروز صبح و خواب بعدازظهر رو با کالسکه خوابوندمش... بقیش هم خدا کمک می‌کنه...قبلا با ممه می‌خوابید الان نمیدونه چطوری باید خودشو بخوابونه.

فلفل اصلا خوب نیست....شاید چندبار دیگه بیاد امتحان کنه باز میخوای فلفل بزنی؟

باید بچه رو اماده کنی وبعد کم‌کم بگیری

عزیزم این روش های یهویی هم بچه اذیت میشه هم خوب نی
تاپیک آخر من رو نگا کن

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد