خانم ها سلام
یه مساله ای هست که احساس می‌کنم کمی منو داره آزار میده
من خیلی با خانواده همسرم خوبم اونا هم با من خیلی خوبن با اینکه عروس سوم هستم ولی خیلی تحت ام منو نگه میدارن و حواسشون به من هست و من خیلی ازشون راضی هستم و احترامشون رو نگه میدارم همیشه با هم بیرون و سفر میریم و خیلی هم خوش میگذره
چون جز خواهر شوهرم دختری ندارن به خاطر همین از وقتی دختر دار شدم خیلی بیشتر از گذشته منو دوست دارن و عاشق دخترم هستن و همیشه بهش کادو میدن
اما مساله ای که میمونه اینه که وقتی دخترم پیششون هست دقت کردم خیلی بهش شیر میدن مثلا هر یک ساعت یک بار میخوان شیر بدن بهش و هر بار گریه کنه یا بد اخلاقی کنه اولین چیزی که میگن اینه که نکنه گشنشه!!
کاری نداشته باشی میان هر یک ساعت مثلا نود تا میدن 😐
من هر بار هی باید توضیح بدم به خدا گشنه ش نیست و غذا زمان داره نباید تند تند شیر و اونم بیش از حجم معده بدیم چون منجر به رفلاکس میشه
ولی هر بار انگاری فراموش میگیرن باز کار خودشون رو‌میکنن یا هر یک ساعت پوشک میخوان عوض کنن در صورتی که واقعا نیاز نیست هر یک ساعت یک بار
چند بار به همسرم کفتم بهشون گوشزد کنه و اونم سعی کرده به نحوی بگه ولی بازم انگار ن انگار
یه کم اذیتم و نمی‌دونم باید چکار کنم
سر این چیزا خیلی دوست ندارم برم پیششون
میدونم به خاطر محبت شون هست و از بدجنسی نیست ولی دست خودم نیست دیکه نسبت به کلمه گشنه شه حساسیت پیدا کردم و عصبی میشم🤦🏼‍♀️ اما به روی خودم نمیارم
به نظرتون چیکار کنم؟ اخه دلممنمیاد نرم پیششون
اونا خیلی ما و دخترم رو دوست دارن از طرفی حرفای منم انگاری اثری نداره
چکار کنم به نظرتون؟🥲🤔

۱۱ پاسخ

وای منم همین مشکل با خانواده شوهرم دارم شوهرم‌تک‌پسره و بچمون اولین‌نوه
وقتی میرم‌اونجا عصبی میشم مدام هی‌میگن شیر نمیخاد
عوضش کردی
پستونکش ضدعفونیه
بغلش کن خسته شد خوابید
حمام بردیش نبرش بیرون
جغجغه هاشو بشور و....
من حس میکنم مادر خوبی نیستم و‌اینکه حس دخالت کردن دارم
من اصلا دیگه حس میکنم گاهی از دستم در میارن بچه رو😂
همسرم میگه ما بچه نداشتیم از علاقه زیاده
نمیدونم والا

حالا برعکس شما مادرشوهر من میگه تند تند شیرش نده بالا میاره 😂ولی اینقد خوبن که این حرفاشون مهم نیست توام مهم نباشه برات حساس نباش عزیزم

من اصلا از اول رو ندادم ب کسی ک بخواد اینحپری توی کارام دخالت کنه
مخصوصاااا سر پوشک ش خیلی حساسم ، علاوه بر اینکه فقط خودم عوض میکنم و ب کسی این اجازه رو نمیدم، پیش کسی هم عوض ش نمیکنم
البته بگم بی احترامی هم نمیکنم ، مثلاً مادر شوهرم میگه بچه رو بپوشونش سرد میشه ، میگم نه هوا خوبه بچه م زیاد سرمایی نیست

عزیزم شیر وپوشک رودردسترسشون نگذار😅وقتی نداشته باشن چجورمیخان شیردرستکنن یاپوشک عوض کنن دیگه نمیان دست بکنن توی کیفت ک

بچتو میزاری پیششون میمونه؟

من بهت حق میدم که روی دخترت حساس باشی ولی اونا هم نیت بدی ندارن سخت نگیر نهایتا تا یکسال دیگه همچی روال میشه انشالله. بابای خود من یکسره میگه بچه گشنشه دیگه بابامه الان باید ازش ناراحت شم ؟؟
دیگه بنده خدا این به ذهنش میاد دوست نداره بچه اذیت شه و گریه کنه میگه حواست باشه به بچه

سلام
خونه ی مامان من هم همین بساطه، تا بچه گریه میکنه میگن شیرش بده گشششششنشه😅با اینکه هر کدوم سه چهار بچه بزرگ کردن.من هم مدل گریه ی بچه م رو میشناسم میگم مثلا فلان جور گریه کرد یعنی حوصله ش سررفته، یا مثلا این مدلی بود واسه دل دردش و... .
خانواده ی همسر شما با گریه ی بچه دلشون می سوزه و به رحم میاد و تنها روشی که برا آرامشش اون لحظه به ذهنشون میرسه سیر کردنشه دیگه

نمیدانم اطلاعی ندارم !

میخوان به زور چاقش کنن😂😂 خانواده شوهر منم همینطورین، تا دخترم نق میزنه میگن برو شیرش بده😐 میگم بابا سیره الان خورده حتی یکمم بالا اورده😐 میگن نههه بچه همینطوریه برو شیر بده😐😂😂

البته مسایل دیگه هم هست
مثلا من رنگی تنش می‌کنم میگن تنش نکن نمیاد بیشتر رنگ تیره و آبی و اسما میگن بهش نیاد در صورتی که باید همه رنگی تنش کنم
با جوراب پاش باشه تندی از پاش در میل ن به اسم اینکه داره رد میندازه بچه آذینه
یا موهاشو‌میبندم با کش بالا سرش در میارن میگن سرش درد میگیره
کلا نمی‌دونم چکار کنم کمی اذیتم

هر ساعت اونجا نیستی ک میری میشینی میای خوبی از حد بگذره سو تفاهم‌ میشه میگن

سوال های مرتبط

مامان ماهلین وماهورا مامان ماهلین وماهورا ۷ ماهگی
دخترا میخوام تجربه خودمو از شیر خوردن ماهورا بگم...
یادتونه میگفتم وزن ماهورا کمه از طرفی دوست دارم هم شیر خودمو بخوره هم شیر خشک ؟راستش واسه شیر خوردنش از روز اول خیلی اذیتم میکرد خیلی کم شیر میخورد اوایل بهش ببلاک میدادم همراه باشیر خودم که شیر خودم چون زیاد نبود ببلاکو بیشتر دوست داشت بیشتر میخورد چندباری هم تا مرز ول کردن سینه خودم رفت ولی چون وزنش کم بود دکتر گفت بهش نان بدم تا وزن گیریش خوب باشه دخترم نان از اولم زیاد دوست نداشت حدود یک ماهو نیم اینا نان میدادم هر روز سه بار هر بار نود درجه اونم از گشنگی اینقدرررر گریه میکرد ولی چون گشنه میموند نهایت سی درجه میخورد بقیش یا نمی‌خورد باهم باید کللی باهاش بازی می‌کردم یا میخوابوندم تو خواب میدادم این باعث شد از شیر خودمم زده شد طوری که دیگه سینه خودمم نمیگرفت تو این مدت به جای وزن گیری کلی لاغر هم شد چون دوست نداشت گشنه میموند کللی هم نق نقو شده بود خلاصه الان یک هفته ای هست شیر خشک اپتامیل بهش دادم دخترم عاشق شیر خشکشه روزی چهار الی پنج تا نود درجه میخوره تازه سینه خودمم میگیره خیلی راضی ام خداروشکر بچم یه هفته است آرامش گرفته شیر خودمم چون بهش شیشه شیر میدم فقط زمانی میگیره که سینم پر شیر باشه مثلا سر صبی یا بعد از ظهر که نهار خوردم یا هم زمانی که نیمه سیر هست ینی روزی دویا سه وعده خلاصه که راضی ام خدا کنه تا آخرش به همین منوال پیش بره چون چند باری تو این چند ماه سینه خودمو ول کرد شیرم تا حد و مرز خشک شدن هم پیش رفت اما الان باز نسبتاً خوبه ،نمیدونم این دوگانگی تا کی ادامه پیدا میکنه چون هیچ جوری دوست نداشتم از شیر خودم محروم بمونه حتی شده یه قطره هم ،ببخشید سرتون درد آوردم گفتم تجربمو بگم شاید به درد کسی خورد 🥰