شبتون به خیر میگم چند تا از دوستای من گفتن میخوایم فردا بیایم خونتون نیلا رو سورپرایز کنیم برا تولدش ،منم چون آمادگی برای فردا نداشتم گفتم پنج شنبه بیان ،بعد پنج شنبه دخترم کلاس نقاشی داره از طرفی دندون م رو برای ایمپلنت جراحی کردم خیلی ورم کرده و سوزش داره اصلا حوصله تولد گرفتن ندارم امسال میخواستم سه تایی با هم یه کیک بخریم به دوستامم از اول گفتم نمیخوام تولد بگیرم اما اصرار کردن که تو چه بگیری چه نگیری ما میایم خونتون حالا به نظرتون بندازم هفته بعد بد نمیشه ؟اصلا چی بگم که ناراحت نشن

ب نظرم کارشون قشنگه و قطعا آدمای با ذوق و باشعوری هستن ،میخوان دخترتو سوپرایز کنن،نزن تو ذوقشون،ی مهمونیه دیگه...مگه میخوای چیکار کنی

عزیزم وقتی ایمپلنت کردی ودردداری حوصله نداری خیلی رک میگفتی شرایطم الان خوب نیست ازخودت که مهمترنیست بهرحال مهمون بیاد،،آدم استرس میگیره خونشوبایدمرتب کنه پذیرایی کنه وایناهمه حوصله وحال خوب میخادمن باشم میگم حالم خوب نیست نیاین

جون دلم تولدش مبارک باشه انشالله که بحق حضرت زهرا تنش سلامت باش انشالله

عزيزم چون گفتید پنج شنبه زشته دوم من جای شما بودم اینجور آدمارو کنار خودم نگه می‌داشتم ونمیرنجوندم چون معلومه چقدر دخترتون دوست دارن وبه شما اهمیت میدن که میخوان بیان سورپرایز کنن فوقش چندساعت میشینن میرن دیگه دورهم کیک وچایی بخوریدو بگید بخندید دنیا دو روزه همینا میمونه.

از اول باید میگفتی مشکلتو.ولی چون گفتی پنج شنبه بیان دیگه الان زشته دوباره بگی یه روز دیگه بیان. زیاد سخت نگیر تموم میشه میره

بستگی به اخلاق طرفتون داره ، من خودم دو بار تایم عوض کنه کسی ، تو ذوقم میخوره و ممکنه فکر کنم طرفم تمایل نداره

بگو نیستی خونه مادرشوهرم شام گفته
بپیچون

بگو ببخشيد پنج شنبع مهمون دعوت شديم حايي،هفته آينده بيايد