۶ پاسخ

والا ما هم نمیتونیم سبک بخوریم 😃 شوهرم میگه من شام مثلا نون و ماست یا خیار و گوجه بخورم خوابم نمی بره گه 🤣

دلم خواست

وای دقیقا منم یعنی اگ ی روز غذا سبک باشه تا صبح میمیرم از گشنگی حالا با این حال ک شام سنگین میخورم تا وقتی ک بخوام بخوابم مدام یا شیرینی میخورم یا نون قندی

خودمنی خخخ

نوش جان😂

خدا قوت 😂😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان 👑 ساتیار 👑 مامان 👑 ساتیار 👑 ۲ سالگی
خانوما بیکارید بیاید ی سرگرمی خوشایند ک من خیلی از مرورش لذت میبرم بیاید هممون ی بار دیگ خاطره زایمانمون رو تعریف کنیم الان بعد این همه وقت خیلی حس حال خوبیه ...😁😉

من سر ساتیار ۳۹هفته دقیق بودم هر کاری میکردم زایمان نمیکردم پیاده روی و چیزایرسنگین هر کاری ک فکرشو کنید حتی بزور ب شوهرم میگفتم بیا رابطه اونم بدبخت می‌ترسید 🤣🤣میگفت زری میزنم چش بچه رو در میارم بشین گفتم ن باید زایمان کنم خلاصه فردا همو روز من از سب قبل آب نداشتیم خونه بهم ریخته دیگ پاشدم کلی کار کردم جارو دستمال کشی لباس شستن یعنی ی طوری ک نهار خوردنم دراز کشیدم بچه هام لقمه میرفتن دستم میدادن دیک بعدظهر رفتم پیاد روی و اومدم حونه حال نداشتم شام درست کنم ی املت زم براشون خودمم اشتها نداشتم اصن ایقد خسته بودم ساعت ۹خابیدم ساعت ۵صبح تو خاب دیدم پاهام گرم شد فکرکردم شاشیدم بخودم پاشدم دیدم ن کیسه آبمه پاشدم رفتم حموم لباس عوض کردم اومدم بیرون ی کم تو خونه چرخیدم دیدم ن درد ندارم دیگ رفتم شوهرمو بیدار کردم ک آره سعید جریان اینه گفت خو په پاشو بچه ها رو بیدار کن آماده شو بریم دیگ آماد شدم با شوهر و بچه ها با ماشین سنگین رفتیم بیمارستان من ب شوهر گفتم نبینم کسی بیاد ها وقتی زایمان کردم ب همه میگیم دیگ شوهرم یواشکی ترسید بود زنگ زد مامانم .منم سری رفتم داخل زایشگاه از استرس نگم براتون ک داشتم
بقیش پایین میزارم