درباره از شیر گرفتن اینو بگم که خیلی میدیدم با تلخک و اینا بچه رو ترک میدن که واقعا من دلشو نداشتم و عواقب بدی هم داره مثل پرخاشگری و اضطراب جدایی و …ولی هیچ‌وقت به کسی تذکر ندادم چون هرکی خودش مصلحتشو میدونه ولی تا جایی که میتونید صبوری کنید و تدریجی بگیرید
و تا میتونید تو این مدت بیشتر از قبل به بچه محبت کنید و ببوسیدش بغلش کنید و براش خیلی خیلی وقت بذارید و باهاش بازی کنید و لباس یقه باز نپوشی
پسر من خیلی به شیرم وابسته بود و مدام‌بهم آویزون بود و صرفا برا سرگرمیش شیر میخورد اواخر مرداد تصمیم گرفتم دیگه الکی بهش شیر ندم هروقت میگف نام نام میخوام بهش خوراکی میدادم میوه هایی که دوس داره تنقلات… میگفتم بیا اهنگ بذاریم باهم برقصیم بیا نقاشی بکشیم اینجوری بدون اینکه خودش متوجه بشه وعده هاش کم شد و فقط برا خوابش میخورد این مرحله یکم سخت تر میشه اومدم زمان شیردهیمو کمتر کردم ینی اگه همیشه نیم ساعت مک میزد و زیر سینم خوابش میبرد اومدم کردمش ربع ساعت اگه خوابش گرفته بود که هیچ اگه نه دورش میدادم و لالایی میخوندم
ادامه‌ش کامنت👇🏼د

۸ پاسخ

من از خواب شب شروع کردم چرا چون اتاقش کاملا تاریک بود و بهتر میخوابید ولی روز که روشن بود همش حواسش پرت وسایل و اینا میشد
خلاصه هفت مهر اولین شبی بود که بدون شیر خوابش گرفت با لالایی و داستان شب دوم بردیمش تو خیابون تو ماشین گیج شد و خوابید شب سوم خیلی مقاومت کرد انقد گریه کرد تا گیج شد شب بعد گذاشتمش زمین و نوازشش میکردم داستان میخوندم و اینا و در نهایت دوازده مهر بدون اینکه بگه شیر میخوام خودش رفت بالش اورد گذاشت زمین و خوابوندمش بازم با قصه گفتن

سعی کنید میانوعده های مقوی به بچها بدید شیر پاستوریزه یا شیر گاومیش اینا بدید اگه نمیخورن به صورت شیرموز و اینا یا با بسکوییت موردعلاقشون
براتون تاریخا رو نوشتم ببینید چقد فاصلشونه اره به این روش طول کشید ولی از لحاظ روحی نه به من ضربه ای وارد شد نه به بچم اتفاقا خیلی رفتاراش بهتر شده انگار یهو بزرگ و فهمیده شد نمیدونم چجور توضیحش بدم🥺

این وسطا رو خواب ظهرشم کار میکردم ولی ظهر خیلی سخت تر میخوابه بخاطر همون نور اتاق
قبل خواب سعی کنید کارای هیجانی با بچه نکنید مثلا بازیایی که سرحالشون میکنه خوب نیست فکر میکنید خسته مبشه ولی اتفاقا سرحال تر میشه سعی میکردم باهاش بازیای فکری و خمیربازی و نقاشی و اینا انجام بدم خودش خسته میشد و درخواست شیر میکرد ولی من مقاومت میکردم دو روز اولش غصشو خوردم بهش شیر دادم ولی کم ولی بعدش دیگه با دور دادن و ماساژ و اینا اوکی شد

اینم بگم اگه اشتبا نکنم شب دوم و سوم از خواب بیدار شد و گریه میکرد با خودم گفتم اشکال نداره بذار بخوره و مشکلی پیش نیومد اگه دیدین خیلی اذیت کرد یکم شیر بدید اشکال نداره

بسلامتی این مرحله رو پشت سر گذاشتی 🥰😍 خدا قوت بهت عزیزم
فقط یه مرحله دیگه مونده که انشالله اونم به خیر و خوش تموم میشه.

روش تدریجی خیلی خوبه
آفرین بهت که انقدر آگاهی
منم اگه شیر خودمو میدادم قطعا روش تدریجی رو انتخاب میکردم.

چقدد خوب عزیزم 😍منم دقیقا همین حالو دارم ولی دختر من فک نکنم اونجوری راحت بخوابه نمیدونم روگهوارش بذارم یا تاب میخوابه یانه

ممنون از اشتراک تجربه ات

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ سالگی
سلام به مامانای زیبا 🥰😍🥰
من پسرمو پنج روزه از شیر گرفتم میخوام تجربمو بگم اگه دوس داشتین بخونین شاید به دردتون بخوره ☺️


پسر من الان ۲۳ ماهشه غذا خوب میخورد و وزن و قدش خوبه الحمدالله.
و خیلی درگیر رفلاکسش بودم همیشه طوری که یک ماه هرچیزی که میخورد استفراغ میکرد و حدود دو کیلو وزن از دست داد. حالا من اول رفلاکسشو درمان کردم و مداوم داروهاشو میداد که دیدم کلا قطع شد. پسر من روزی سه چهاربار شیر میخورد و باید با شیر میخوابید و چون شیر مادر میخورد خیلی به من وابسته بود
من پنج روز قبل یعنی دوسنبه صبح بهش شیر کامل دادم بعد همسرم تلخک خریذ و موقع عصر که تایم خوابش بود زدم به سینم . پسرم طبق معمول اومد برای سیر خوردن و دید تلخه یکم لج کرد گریه کرد بعد بیخیال شد ولی تا شب نخوابید چون عادتش بود با شیر بخوابه. شب که شیر خواست بازم تلخک زدم و خیلی عادی دراز کشیدم که بهش شیر بدم وقتی دید تلخه گفت مامان کخ کخ. یعنی بدمزست و همچنان کتار سینم بود و باهاش بازی میکرد ولی نمیخورد ازش .
مامان گرشا🧸🤎 مامان گرشا🧸🤎 ۲ سالگی
تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم 💛🤱

سلام به همه‌ی مامان‌های قشنگ و صبور 🌸

می‌خوام براتون از تجربه‌ی از شیر گرفتن پسرم بگم، چون می‌دونم خیلی‌هاتون یا الان توی این مرحله‌اید یا قراره بهش برسید.
راستش برای من آسون نبود... مخصوصاً چون پسرم فقط با شیر خوردن می‌خوابید! یعنی شیر خوردن براش یه جور روتین خواب شده بود، نه فقط غذا.

چی کار کردم؟تصمیم گرفتم اول از همه، خوابیدن با شیر رو ازش جدا کنم. چون می‌دونستم تا وقتی با شیر می‌خوابه، دل کندن خیلی سخت‌تر می‌شه.
قدم به قدم :اول اومدم شیر دادن رو نیم‌ساعت قبل از خواب گذاشتم.

بعد یه روتین خواب براش ساختم: پوشک عوض کردن،چراغ کم،کتاب خوندن ،بغل

وقتی شیر می‌خورد، بعدش توی جاش بغلش می‌کردم ماساژش میدادم تا همون‌جوری بدون شیر بخوابه

این پروسه حدود ۳ هفته طول کشید تا عادت کنه. ولی بالاخره عادت کرد و دیگه بدون شیر هم خوابش می‌برد 😍

من همین برنامه رو برای خواب روز هم انجام دادم
شبا چون خسته میشد و بیشتر خوابش میومد راحت تر کنار میومد
ولی برای خواب روز خیلی زمان برد تا عادت کنه
بقیشو تو کپشن میگم 👇
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤
مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛
مامان اَمیرحَسَــن💚 مامان اَمیرحَسَــن💚 ۲ سالگی
امروز دهمین روزه که پسرمو از شیر گرفتم..
من با شناختی که از پسرم داشتم روشِ تدریجی‌رو انتخاب کردم
که کمترین آسیب‌رو ببینه و راحت‌تر بپذیره..
اول از شیرِ روز شروع کردم و با کم کردنِ وعده‌های روزش و سرگرم کردن و بازی کردن و خوراکی و غذاهایی که دوست داشت موفق شدم که با گذشت ۲ هفته کامل با شیر روز خداحافظی کنیم و دیگه اصلا در طول روز سراغشو نمیگرفت..
برای شیر شب هم مثلا از هر ۵ باری که بیدار میشد برای شیر من ۲ بارشو بهش شیر میدادم و ما بقی‌رو روی پا تکونش میدادم که نوازشش میکردم تا خوابش میبرد..
رسید به دفعات آخر..
دوتا دونه انار دون کردم و هم خودم هم همسرم بهش سوره یاسین خوندیم و ثواب این ۲سال شیردهی‌رو تقدیم کردم به حضرت رباب س💚
برای آخرین توو بغلم گرفتمش و بهش شیر دادم و کلی نوازشش کردم..
براش دعای خیر کردم و از خدا خواستم این ۲ سال شیری که به پسرم دادم نور و محبت بشه توو وجودت از عشقِ اهل‌بیت ع❤
انار رو بهش دادم و خورد..(
شب اول گریه میکرد و یکمی بیقرار بود ولی از شب بعد انگار فهمیده بود که دیگه باید بدون شیر بخوابه و با کمی قصه و شعر و نوازش خوابش برد تا حالا که دهمین روزه و دیگه سراغشو اصلا نمیگیره و الحمدالله خواب شبش خیلی بهتر شده و راحت میخوابه🙂
این روزا رو به بهترین شکل برای شمایی میخوام که قصد دارید کوچولوتو از شیر بگیرید..
دعا میکنم خدا صبر و حوصله و توانتونو چندین برابر بکنه و با خاطره خوب از این مرحله عبور کنید❤🙂🤗