۳ پاسخ

حق داری ادم یجاها واقن خستع میشه دیگه من خودم چن روز شاهان هم یکم مریضه هم ب شدت بهونه میگیره همش یا دم ببخشید ک . ونمه یا گوشیم دسشع بازم گریه میکنه نمیزاره هیشکار کنم شوهرمم ذره ای درک نداره مردا احمقن خیلیاشون واقن

وای برعکس ما....همیشه دارم با شوهرم میجنگم که چرا سرش داد زدی یا اخم کردی یا بی توجهی کردی....اونم میگه تو لوسش کن لوسش کن

دقیقا شوهرمنم همینطوره ولی دست بزن نداره خداروشکر فقط دخالت میکنه واز اینکاراش متنفرم فک میکنم دخترم بزرگ بشه منو آدم حساب نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان نیلا مامان نیلا ۲ سالگی
سلام‌همگی .‌شماهم گاهی سر بچه باهمسرتون بحثتون میشه؟من خیلی سر بچه داد میزنم شرایط روحیم رو دیگ همه میدونن دوتاعزیز ازدست دادم روزای بی نهایت سختی میگذرونم .‌خلاصه همسرم خیلی باهام بحث میکنه گاهی حتی شده داد و بیداد کنه.
منم جوابش میدم بدتر میشه رابطمون .‌
گاهی باخودم میگم کاش بچه نمیوردم چون وقتی همسرم سر بچه بامن بد میشه من از بچه بدم میاد دلم میخواد گاهی بزنمش. البته نمیزنمشاااا😐🤭شماهم همینطوری میشید؟؟
دیگه دیشب تو پیاما ب همسرم گفتم دلم میخواد از لحاظ روحی کنارم باشی تا اینروزا رو پشت سربگذرونم ب خودم بیام .‌ولی تو همش منو سرزنش میکنی و داد میزنی و باهام صحبت نمیکنی ک مشکلمون حل بشه و ...

از امروز صبح دیدم تغییر کرده هی بهم ز میزنه حالمو میپرسه قربون صدقه میره.
خلاصه میخوام بگم ک گاهی واقعا آدم خواستش رو باملایمت بگه خیلی تاثیرگذارتره تا حالت طلبکارانه بگی .‌الان دو روزه یکم آرامش پیداکردم بانیلابهتر رفتار میکنم باخودم میگم واااقعا دو تا محبت ازطرف شوهر چقدر تو روحیه مادر تاثیر میذاره درمقابل مادرم با آرامش بیشتری ب همسر و بچش میرسه.
خداکنه بتونم این تعادل رو حفظ کنم و با همسرم باز بحثم نشه.🤲🤲
هیوا هیوا قصد بارداری
من پسرم چند روز دیگه دو سالش میشه و پسرعموش ۱۰سالش
بعضی موقع ک داخل حیاط هستن سرپسرم داد زده چیزی بهش نگفتم چند شب پیش باز خونه مادر شوهرم بودیم پسرم دخترعموشو ک یه ماه از پسرم کوچکتر بود هول داد خیلی دوستش داره همش بغلش میکن پسرعموش دوباره سرپسرم داد زد با صدای بلند خواهرشوبغل کرد بعد من اونجا بودم مادرشم بود خواهر شوهرم گفت بهش حق نداری تا پدرمادراشون هستن سر بچه کسی داد بزنی اوایل اینجوری نبود اصلا پسرم با خواهرش بازی میکرد دعوا میکرد چیزی نمی‌گفت الان مثل یه آدم بزرگ رفتارمیکن حتما مادرپدرش بهش گفته ک پسرمن این کارکرد تو ام از خواهرت دفاع کن وگرنه قبلا اینجوری نبود تا امروز دوباره دیدم سرپسرم داد زد گفتم داد نزن سرش تو بزرگی اینا متوجه نمیشن دیدم مادرشوهرم میگه پسرعموش گفتم هرکی باش حق نداره تا پدرمادرش هست دادبزن سربچم سرخواهرخودش هرچقدردلش میخواد داد بزن اما بچه من اجازه نداره مادرشوهراز پشتش گفت عمو عمه سرتو اصلا دادنزدن گفتم تا اونجایی ک عقلم رسیده ازگل نازکترنگفتن حالا شاید کوچیک بودم اونم پدرمادرم هست قرار نیست هرکسی از راه برس حرف بزن دیگه چیزی نگفت مشکل اینجاست هممون تو یه حیاط زندگی میکنیم واقعا خسته شدم از اینکه هرروز بیدارمیشمو میبینم دورم محفوظ نیست سریع پسرم می‌ره داخل حیاط تا یه کاری میکن همه صداش میکنن دست نزن اینجوری نکن هزار حرف دیگه این جاریمم تازه آمده هردوتاشون مال یه محله هستن باهم بیرون میرن پارک میرن اصلا نمیگن تو میایی نمیایی اگه مراسم ختمی چیزی باش اصلا ب آدم نمی‌گم واقعا غریبه غریبه