۱۱ پاسخ

هم ترس هم خوشحال ازاینکه سبک میشم راحت میشم هم استرس هم دل تودلم نیست که ببینمش

نمیدونم واقعا چه تعداد دوست دارم
ولی لحظه زایمان واقعا حسی نداشتم انقدر درد کشیده بودم فقط میگفتم تموم بشه استراحت کنم

حسی که سرزایمانام داشتم هم خوشحالی بود هم استرس
بچه هم که الان دوتا دارم بااینکه کاملا مخالف بچه دوم بود وخودم بعد از 16سال دومیو آوردم ولی میگم کاش زودتر آورده بودم چون دخترو پسرم عاشق همدیگه ان و میبینم و لذت میبرم ،بنظرم دوتا خوبه

بچه خیلی خوبه و شیرین اما الان تو این شرایط واقعا سخت شده بچه امکاناتم میخواد

من که وفتی بیحسی زدن اصلا ترسی نداشتم دیگه ولی خنثی بودم نه ترس نه خوشحالی ولی دوس دارم هزار بار دیگه تجربه ش کنم و بچه دومو خیلیییی دوس دارم بیارم زودتر

من خیلی حس خوبی داشتم موقع زایمانم ، حتی خودم انتخاب کردم اسپاینال باشم . بچه زیاد خوبه ولی با این وضعیت مملکتمون یکی هم زیاده

والا من روزی که میخواستم زایمان کنم که چون زایمان زودرس شدم افتضاح بود قرار بود برم آزمایش ناشتا بودم تصادف کردیم ما رو بردن یه درمونگاه بی در و پی کرد کیسه آبم ترکید با شوهرم دعوام شد یه لیوان آب ندادن دستم معده ام ترش کرده بود از یه طرف زور میزدم از یه طرف بالا میخواستم بیارم خیلی افتضاح بود

من زایمان اولم خوشحالی همراه با استرس بود تا دوماه باور نمی کردم این موجود کوچولو از شکم من اومده بیرون. من دوتا دارم خدا همینا رو برام حفظ کنه

سزارین که لحظه زایمان اش خیلی راحت و لذت بخشه ،بعدش خیلی سخته ...بچه زیاد خوبه اما اعصاب و پول و کمک میخواد که ما نداریم😁دو تا بچه پشت سرهم دارم شبی نیست که اشک نریزم از خستگی و اعصاب خوردی زیاد ...خدایا شکرت

من ک بار اول از زایمان خیلی میترسیدم ولی الان دوست دارم یکی دیگ بیارم خوشحال میشم چون میدونم دیگ ترس نداره فقط یکم درد داره ک اونم اصن یادم رفت

بچه من دوست دارم ۲ تا داشته باشم حتی ۳ تا بیشتر دیگ نه

من بچه زیاد دوست دارم ولی فعلا که دوتا دارم پشت سرهم شدن خیلی اعصابم ضعیف شده لحظه زایمان هم خیلی حس خوشحالی داشتم ولی از درد زیاد حس میکردم دارم میمیرم

سوال های مرتبط