شما بگید من حق دارم روانی بشم یا نه.از صبح پسرم بیدار میشه خیلی دیر بیدار بشه ۸ صبحه باهاش بازی میکنم وقت میگذرونم انرژی میزارم صبحانه میدم بهش پی پی میکنه میشورمش تا ساعت ۱۱.۳۰ نیم ساعت براش کارتون میزارم نهارو حاضر میکنم و یه میانوعده میدم بخوره تا اینجا اوکیه حالا ساعت ۱۲ هی میگه لالا لالا میبرم شیر میدم بخوابه نمیخوابه هی مسخره بازی در میاره منم خسته و داغون بعد ساعت ۲ نهار میارم نمیخوره هی غذا رو پرت میکنه من میخوام غذا بخورم اذیتم میکنه رژیمم میگیرم کوفتم میشه نهار بعد عین این آدم مست ها هی تلو تلو میخوره نمیخوابه و از سر و کول من میره بالا اذیتم میکنه بعد حالا یه ساعت یا بخوابه یا نه بیدار میشه گشنه اس گریه گریه مثلا الان ساعت ۶ داره نهار میخوره بیدار شد کلی گریه و زاری .اصن نظم نداره خوابشو نهار خوردنش و اون تایم فشار شدیدی بهم میاد روانی میشم 😢😢😢انقد عصبی میشم بهم فشار میاد روانی شدم بعد یکسره سوال پشت سوال حتی تایم نیم ساعت کارتونشم هی سوال میپرسه درباره کارتون یه جوری شدم دیگه یکی باهام حرف میزنه میخوام خفه اش کنم انقد ظرفیت روانی امو پر کرده

۱۲ پاسخ

چ نوع رژیمی میگیری؟؟

بله حق داری

روانی شدم چشمام داره کور میشه دیشب هر چی تو آشپزخونه بود آورد تو رخت خواب خواب نمی‌رفت همش نق به زور پنج و نیم پاشدم برم سرکار 9 زنگ زدن داره اذیت می‌کنه با اسنپ برگشتم بردمش حموم چیزی دادم خورد دارم می میرم

احتمالا جهش دو سالگیه. ولی سعی کن همون ساعت دو ناهار بدی بعدش بخوابونی. چون هم گرسنه تر شده هم بعدش معدش پره راحت تر میخوابه

وای دختر منم اینطوریه همش مامان مامان مامان مامان

شیرشو قطع نکردی؟ نباید شیر بدی که بتونه ناهار بخوره

ظهر بزارش رو پا بخوابه نمیخوابه ؟ شبها ساعت چند میخوابه؟

عزیزم شاید جهش دوسالگی باشه

انقد من رو اذیت میکنه که از ساعت سه خوابیده دلم نمیخواد بیدارش کنم با اینکه میدونم حالا شب دیرتر میخوابه و جدول آبادم رو جلو چشمم میاره

دختر منم جدیدا خیلی جیغ و داد می‌کنه همش بهانه الکی میگیره، همشم سوال میپرس، اکثرا هر چی میدم بخوره پرت می‌کنه رو زمین ، والا نمی‌دونستم بچه بزرگ کردن انقدر سخته

من رو پسرم انقددامروز عصبانی کرد که برای اولین بار زدمش واقعا دیگه روانیم کرده من دقیقا توام شایدم بدتر حالا پسر شما حرف میزنه پسر من حرف نمیزنه با جیغ میخواد چیزیو بهم بفهمونه بدتر عصبیدمیشه و منم عصبی میکنه هر کار هر بریم کوچه خیابون مغازه درازرمیکشه و دورانی مثل عقربه ساعت میچرخه دیگه اعصاب ندارم از دستش

بچه همینه منتها قدیم ترا تا راه میفتادن میرفتن کوچه مادر نفس میکشید

سوال های مرتبط