چقدر زمان قدیم خوب بوده نه آزمایش نه سونو همیشه بزرگا میگن ما اینا رو نداشتیم در عوضش ترس و استرس هم نداشتیم خدا هم بچه سالم بهمون میداد ولی خداییش کل دوران بارداریمون استرس و ترس از یه تجربه تلخ داریم

فقط باید به خدا توکل کنی
من بچه اولمو کلی با استرس و ترس گذروندم کلی پول خرج کردم از همون اول هم همش استراحت مطلق و خونریزی داشتم از ۷ ماهگی هم زایمان زودرس داشتم و بازم استراحت مطلق و کلی آمپول و دارو همش هم درد داشتم و میرفتم بیمارستان . آخرشم شازده با دو تا هزینه زایمان اومد هم طبیعی درد کشیدم هم سزارین شدم .
ولی این یکی رو اصلا استرس ندارم فقط توکل کردم به خدا و حتی نمی خوام برم زیر نظر پزشک میرم بهداشت تا دم زایمان برم پیش پزشک برای زایمانم چون خدا بخواد نگه میداره

من چن وقت پیش مطب بودم بعد من منتظر بودم ک نوبت سونوی من بشه قبل من ی خانوم بود غربالگری هاشو نرفته بود دلیلشم نمیدونم ولی توهفته های بالا تازع متوجه شده بود دور از جون بچهامون
که ی غده بزرگ دور بچه
یعنی من ب حدی قلبم درد گرف اونجا پخ میکردی اشکم در می اومد دکتر گف الان از تایم اینکه امینوسنتزم بدی ببینی اون چیه گذشته باید صبر کنی بچه به دنیا بیاد
اول اینکه من خودم ب شخصه انقدر دعا کردم ک بچه سالم باشه و خود غده رفع بشه ولی دور از جونش ک همونجوری به دنیا بیاد؟اول بسم الله بچه پدر مادر خونواده دو طرف اسیر میشن
این غربالگری بخاطر صلاح خوده بچس واقعا

چه قشنگ خودشون از روی چهره مادر تشخیص میدادن بچه چیه جنسیتش وهمون می‌شد الان سونو پشت سونو دارو دکتر آخرم هرروز یه دردجدید

آخ آخ دقیقا فقط عذاب استرس من جان دادم تواین یه ماه خوبه دوما نمیدونستم

به خدا همون زمان بچه های سالمی هم به دنیا میاوردند

آره واقعا🥲

چون قديما انقدر مريضي نبوده و براشون هم مهم نبوده بچه عقب افتاده به دنيا بيارن

واقعا الان هی میگن بتا تکرار کنید قدیما اینا نبود چ راحت بودن

دقیقا