چقدر دلم برای این روزا و این قدری بودنش تنگ شده💔🥲
درسته خیلیییییی روزهای سخت و طاقت فرسایی بود💔
ولی واقعا عمیقا دلم برای اون قدر بودن پسرم خیلی تنگ شده
همش خودمو سرزنش میکنم چرا قدر اون لحظه هارو ندونستم
چرا اون موقعه ها بهش حس نداشتم واقعا راس میگم اون موقعه ها
هیچ حسی نسبت بهش نداشتم
ولی الان ؟!! جونم ب جونش وصله 🥺😍
درسته هر لحظه از دورانشون زیبایی خودشو داره
الان هم بزرگ شدن میگن میخندن شیرین کاری میکنن 🥺😍
روزی میرسه ب این روزا هم دلتنگ میشیم🥺🥲
ولی کاش باز برگردم اون زمان و بهتر حس کنم اون دوران شیرین رو
صداهاشو گوش کنم
بوی لای گردنشو 🥲🥺
نق نق کردناشو🥲
وقتی روز زایمان ب یادم میوفته ک آوردن پیشم بوسش کردم
بعد تو ریکاوری سینه مو دادن تا شیر بخوره 🥺😍
تجربه کنم چون هیج حسی نداشتم اون موقعه
خدایا شکرت بخاطر وجود این فرشته های زمینی😍🥺
عکس سه روزگی پسرمه🥰
شمام زیباترین عکس نوزادی بچه هاتونو بفرستین
زیبایی ببینیم🥰🥺😍❤️

تصویر
۱۶ پاسخ

پسر من

تصویر

من اونمقع ها خیلی شوهرم اذیتم کرد یه حرفایی بهم زد ک هیچوقت نمیتونم فراموش کنم موقعی ک داشتم با درد بخیه هام به بچم شیر میدادم دلم رو شکوند با توهین و تحقیر کردنم هیچوقت یادم نمیره

حتما نوزادی ارومی بوده دلت تنگ شده من بچم اونقد اذیت کرد الانم اینجوره فقط دوست دارم بگذره بره بلکه بزرگتربشه بهتربشه

اینم دخملی مامان 😘🥰

تصویر

وااای اصلا دوست ندارم برگردم به اون روزا چون شرایط خییییلی سختی رو گذروندم خودم تک و تنها بدون هیچ کمکی با یه پسر مریض و یه بچه کوچیک و استرس و نگرانی ولی باز هم خداروشکر میکنم که این روزا هم با کمک خدا سپری شد و دختر گلم الان به خوبی و خوشی ۱۱ ماهه شده🥰

اینم عشق مامان♥️🥺

تصویر

من خاک‌تو سرم
از نوزادی بچم هیچ لذتی نبردم همش استرس داشتم روانی شده بودم الان پشیمون شدم

وای منمممم خیلی دلتنگممممم
عمیقا دلم تنگ‌نوزادیشه عکساشو میبینم بغضم میگیره

خیلی کوچولو بود
من خیلی اذیت شدم ۱۰ روز بیمارستان برا زردی موندم کلا افسرده شدم وای اون روزا رو اصلا دلم نمیخاد تجربه کنم

تصویر

فندق منو ببین

تصویر

من یکی تو راه دارم از نوزادی به نوزاد دیگه😂😂

ایجان🥹🥹🥹من صب نگاش میکنم میگم تو چقدر زود بزرگ شدی مادر🥲🥲

سلام عزیزم اتلیه آنلاین دارم💛📸
با یک دهم قیمت اتلیه هر تغییری که بخوای میتونم رو عکس انجام بدم ✨️
خواستی نمونه کار میفرستم ببینی


عکسای ماهگرد نوزاد تولد بارداری هرچی که بخوای اتلیه ای می‌سازم واست

ای ننه
آره من حال روحیم خوب نبود نتونستم زیاد محبت کنم ب دخترم ولی بعد خوب شد روحی دوانم الان تاج سرم بال فرستمه

منم هیچ حسی نداشتم به دخترم ..الان جونمه

من نوزادی یکسره تو بغلم بود هعی نگاهش میکردم
چون همه میگفتن نوزادی زود میگذره
۴۰ روز اول که دیوانه شده بودم از بیخوابی فکر میکردم همش باید بالا سرش بیدار باشم نگاهش کنم

سوال های مرتبط