۷ پاسخ

من و داداشم سه سال فاصله سنی مونه
زمانی که داداشم اومد از بیمارستان کادو برام آورد
یه ظرف دادن بهم شکوندم که عصبانیتم خالی بشه با اینکه اصلا عصبانی نبودم
بابام هیچ توجهی یعنی حتی یک نگاهم تا من بودم به داداشم نمیکرد و فقط با من بازی میکرد
یادمه سه چهار روز تمام نرفت سر کار و فقط بازی میکرد باهام
مادربزرگم اومده بود خونمون برامون غذا درست میکرد اونم هیچ توجهی‌ به داداشم نمیکرد روزی دو سه بار منو بغل میکرد می‌برد سر داداشم میگفت بیا باهم بغلش کنیم ببین چقدر کوچولوعه حتی از عروسکات کوچیک تره احتیاج داره تو دوستش داشته باشی تا بزرگ بشه
تازه مامانم بعد دو تا طبیعی سزارین شده بود و کمرش صاف نمیشد من داداشمو مقصر میدونستم ولی از طرفی هم خوشحال بودم همه رو جمع کرده خونمون
خواهرم کمک مامانم بود البته

اینا رو گفتم تا شاید یکی ازین چیزا بتونه کمکت کنه

اخی عزیزم الان بچه بزرگتم سنی نداره حساسه توروخدا مراقبش باش من خودم بچه اؤلم با دومی ک ابجیمه ۴ سال اختلافمونه من یادمه اون موقه ها خیلی عذاب کشیدم حس میکردم دیگ عزیز نیستم مهم نیستم کمی به بزرگه بیشتر توجه کن باهاش بازی کن

اینکه همه چیزو پرت میکنه اونجا یعنی ازش عصبانیه
قبلش اماده اش نکرده بودین که نی نی تو راهه؟ براش در قالب داستان جا بندازین که دوست جدید اومده
اون الان فکر میکنه جاش تنگ شده
خیلی خیلی بغلش کن و کوچیکه رو کمکی بگیر مادری همسری کسی
بزار بدونه محبتت براش کم نشده
ضمن اینکه مریضم هست،نیاز به مراقبت بیشترم داره

ببین من حسابی میفهممت
اصلا دعواش نکنین
هر کار بدی کرد هر چی لج کرد واکنش نشون ندین
رد شین از کاراش

تا میتونین براش بازی و تفریح مهیا کنین
یه تایمی خودت باهاش بازی کن
خمیربازی نقاشی
ی تایمی باباش ماشین بازی کنه
ی تایمی رو‌عمو ببره ببره
ی تایمی با مادربزذگ اشپزی کنین

همه تون در طول روز
یه تایمی رو براش جدا کنین


اینم بدون چون سرخک گرفته
رفتارش بدتر شده
مریضه طفلک

اخی عزیزم من کاملا درکت میکنم سرخک چیه این وسط مراقب نوزادت باش
ببین پسر من بعد دوماه تازه الان داره کم کم عادت میکنه ما هر روز خونمون جنگ اعصاب داشتم نوزادمو مبزد نمیخوابید بد قلقی میکرد خیلی بهش توجه کن دعواش نکن

یا خدا🥲منم دوماه دیگ همین روزا رو دارم

پسرمن که ۱ هفته با من قهر بود و سمتم نمیومد تا ۳ ماه هم حساس بود و نمیذاشت همسرم سمت دخترم بیاد

سوال های مرتبط

مامان Aron مامان Aron ۲ سالگی
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۲ سالگی
مامانها من نیاز به راهنمایی و همفکری با شما دارم، شما همتون بچه دارید میدونید که بچه ها تو سن بچه های من چقدر لجباز و استقلال طلب میشن، بچه های منکه دوقلوان تو خونه سر کوچیکترین مسائل باهم درگیر میشن هر چی هم با ملایمت و صحبت رفتار میکنیم جواب نمیده، یعنی از هر ده بار شاید یکبار جواب بده... واقعا این چند وقته روحم داغون شده یوقتایی از کوره در میرم سرشون داد میزنم همون لحظه هم پشیمون میشم و این پشیمونی و عذاب وجدان روحمو بشدددت خسته کرده
از طرف مامانم اینا و مادرشوهر پدرشوهرم عاشق بچه هام هستن و از لحاظ تربیتی هم با من هم نظرن و خیالم از لحاظ نگهداری از بچه ها راحته، بنظرتون اشکال داره اگه در هفته یکی دو روز بچه هارو بدم ببرن خونشون که خودم یکم ریکاوری کنم؟؟؟
از لحاظ جسمی و روحی خیلی خستم... من آدم بچه دوستی نبودم هیچوقت، اصلا به اصرار همسرم قبول کردم و باردار شدم اونم از شانسمون دوقلو شد...
شما جای من باشید میدید بچه هارو؟؟ مامانم امروز زنگ زد کلی اصرار کرد که بده بچه هارو ما ببریم تو یکم استراحت کن من قبول نکردم،بعدش پشیمون شدم گفتم کاش میدادم ببرن😅🤦‍♀️