مامانا با توجه ب تایپک قبلی دخترم من ی خرده لجباز شده مثلاً میگم چاقو خطرناکه نباید دست بزنی لج می‌کنه میگم بخاری خطرناک میسوزی بیشتر کنجکاو میشه بره خدشو بسوزونه

همینن همشون

اره دیگه همشون همینن
اقتضاَسنشونه

عزیزم نگو خب دیگه ماشالله بزرگ شدن یکم . میفهمن خودشون از لج گفتن شما اونکار میکنه

پسر منم اونروز چاقو برداشت گفتم خطرناکه گوش نکرد یکم پوست انگشتش کنده شد گریه کرد گفتم دیدی نباید ب چاقو دست بزنی. بنظرم بزار امتحان کنه ولی خودت مراقبت کن یکم نهایتش دس بزنه یا دستش میبره یا ب بخاری دستش میسوزه دیگه واسش میشه تجربه

پسرم یک سالو نیم یود اینجوری بود دیگه یه بار سوخت یه بارم دسش برید خودش میدونه دیگه چیزای خطری رو

من چون دوتا دارم وقت ندارم به مارای رادمهر فکر کنم چون دقیقا رادمهر هم همینه چون حسودی نکنه به کوچیکه و چون سرم شلوغه کم تر به کاراش فکر میکنم و عمسالعمل نشون میدم به نظرم لجبازیش کمتره ولی جایی میریم مخصوصن خونه مادرم خیلی اونجا بچمو جو میگیره مادرم گفت حواستون به استمانا روی اپن باشه رادمهر شنید همه رو ریخت شکستن چندتا استکان نعلبکی قندون فقط بی توجهی باید بکنی باهاش لج کنی بدتر میکنه

پسر من امروز گیر داده بود روی رخت آویز استیل گوشه ی اتاق بخوابه 😑
هرچی گفتم‌میشکنه گوش نکرد
گذاشتم روش
ولی یه جور که خودم بیشتر وزنش رو با دست نگه داشتم بعد با پا زدم به رخت آویز گفتم شکست
ترسید پرید پایین