۶ پاسخ

کم خون نیس؟

یا رفلاکس یا مشکل شیر شبش

هنوز شیر میدی بهش ؟؟

الرژی نداره؟

پسر منم خوابش اینجوری بود از وقتی ک شیر شو قطع کردم خیلی بهتر شده

سلام فقط شبا اینجور هست؟

سوال های مرتبط

مامان نیکی خانم مامان نیکی خانم ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن شب اول🫩
دیشب بدترین شب زندگیم بود
ساعت ۱۰ و نیم خوابوندمش یک و نیم بیدار شد کلی نق زد و بی قراری کرد با اینک بهش پروفن هم داده بودم باز بیدار شد رو پا گذاشتمش بهش آب دادم کلی رو پام تکونش دادم بلند شدم بغلم راه بردمش نمیخوابید دیگه گفت قصه بگو تا ساعت چهار و نیم یکسره تکونش دادم و قصه گفتم دهنم خشک شده بود تا وایمستادم اعتراض میکرد پاهام بی حس شده بود تند تند تکونش میدادم انگار ن انگار
دیگه ساعت چهار و نیم دیدم خوابش برده بلند شدم رفتم سینه هامو حسابی با صابون شستم ولی باز تلخ بود و تلخیش نمیرفت دیگ گفتم اشکال نداره تو خوابه متوجه نمیشه آرووم گذاشتم دهنش پاشد با ذوق گفت عه جیجی و...دو تا سینه رو کامل خالی کرد یهو سینه رو دراورد و با شدت بالا آورد بعد گفت نون بده یمقدار بهش دادم دستش گرفت خورد و خوابید باز تا ساعت ۸ چند بار بیدار شد گفت رو پا بذار گذاشتمش و خوابید و ۸ بیدار شد و تا چند ساعت نق نق داشت
خیییلی خسته کننده بود
همسرمم هرزگاهی بیدار میشد میگفت بهش بده بابا چیزی نمیشه🫤🫤من میگفتم هیچی نگو سکوت کن فقط🤫🤫
الان مثل چیز میترسم دوباره شب بشه و همون بساط رو داشته باشیم دیروز بردمش مینی پارک کلی بازی کرد بعدش رفت خونه پدرشوهرم کلی بازی کرد و قشنگ سیر بود وقتی خوابوندمش
حالا همه چی ب کنار چرا تلخی سینه هام نمیره😂😂😂😂😂
و در نهایت آدم سنگ باشه مادر نباشه😓
مامان میکائیل مامان میکائیل ۲ سالگی
سلام ، بچه ها چیکار کنم . پسر من از ۷ ماهگی تا الان که نزدیک ۲۲ ماهشه با خواب مشکل داره ، شبا تا صبح یا رو پامه یا تو گهواره دارم تکون میدم . کلی نق میزنه . برقا رو میزنیم شروع میکنه ب گریه میگیم بازی کنه خسته بشه ، خاموش میکنیم یجور دیگه ، دو سه تا دکتر بردم ، داروهای ملاتونین و قطره بای بای و سیتریزین هم دادم اثر نمیکنه . منم دیگه کم اوردم شبا خاب ندارم روزا هم همینطور . دکتر گفت یه هفته دو هفته خودتو قایم کن گریه هم کرد نرو سراغش تا نیاد رو پاهات ، یه هفته خوب بود و به زور قلت زدن و اینا میخابید ولی بعد بدتر از قبلش شد جوری که روزا حتی تا دم دسشویی میدوه دنبالم یا اتاق ، بدتر ترسو شد که مبادا ولش کنم . دیگه نمیدونم چیکار کنم انقدر خستم که نگو . نزدیک یکسال و نیمه یه خواب راحت به خودمون ندیدیم تا صبح بیدارم . پاهامم داغون شدن . فکر نکنم کسی مثل من باشه . دیگه اعصابم نمیکشه از نخابیدنا از رو پا گذاشتنا از این وابستگی شدیدش باز قبلا بهتر بود همون یک هفته که قایم شدم شبا ،بدتر شد که .😭 یه دکتر دوبار بردمش گفت خانم دلش نمیخاد بخابه کاری ازمون برنمیاد ، چمیدونم دکتر فلوشیپ خواب بردم دارو داد راهکار قایم شدن داد ، بدتر شد . بریدم . چیکار کنم دیگه