۱۵ پاسخ

‌دوستان همه اشاره کردن که چرا..

ولی من تعجبم چرانگفتیدبه پرسنل که اونجانجس شده
کارخودتون خیلی بدبوده فکرکنیدبچه خودتون توجایی که نجسه بازی کنه چه حالی بهتون دست میده
واقعامتاسفم

همیشه یک شلوار تو کیف داشته باش

حالا جیش کرد بچه چرا کشون کشون بردیش همیشه لباس اضافه ببر حالا پیش اومده عصبانی شدی برای همه ما پیش میاد واسه جیش کلا دعواش نکن می‌ترسه دیگه همیشه جیش می‌کنه

دختر من ۳ سالشه هنوز از مایبیبی نگرفتم چون بچه کوچیکه
همکار شوهرم بچش ۳ سالشه هنوز مای بیبی میشه
بچست اشکال نداره حالا چرا دعواش کردی شلوار میبردی میبردی ی جای خلوط بهش میپوشوندی شلوار هم میزاشتی نایلون

بچه ان دیگه دعوا نداره، ذوق داشته یهو نتونسته نگه داره، بعد داری میبری بیرون باید خودتم حواست باشه ،ماها رو خودمون باید کار کنیم دعوا کردن بچه رو خراب می کنه همه چی براش عادی میشه .

من حتی تا سر کوچه هم میخوام برم لباس اضافه میبرم بعد واقعا نگفتید که اونجا کثیف شده ؟

اول اینکه دعواش نکن حالا دعوا کردی دیگه کتک نزن واقعا پیش میاد دوم اینکه وقتی اینجور جاها می‌برید بهتره پوشک شورتی پاش کنید اونجا الان نجس شده بچه های مردم چ گناهی کردن باید ب اونجا اطلاع می‌دادید ی هزینه اضافه میگرفتن برای تمیزکاری

ای بابا ایراد ندارد منم پسرمو از اول اردیبهشت گرفتم . تو همین ماه پیش اومد دوبار جیش کرده ایراد نداره گاهی پیش میاد بچه یا سردی می‌کنه یا خیلی مشغول بازی متوجه نمیشه . تازه روی فرش هام هم جیش کرده

اونجا رو چجوری تمیز کردین

وقتی بیرونن وخیلی بهشون خوش میگذره خودمون باید بهشون بگیم چون مشغول هستن نمی‌خوان بیان و جیش میکنن حواس خودت باید می‌بود

آخ آخ واسه منم پیش اومده تو پاساژ بودم بردم اتاق پرو میخاستم شلوار بپوشم شلوار خدشو ک درآوردم جیش کردم یکم انقد اعصاب آدم خراب میشه اصلا نمی‌فهمه چی می‌کنه

ما هر سری یجا رفتنی لباس اضافه میبریم بچس دیگ حالیش نمیشه

مشكل از اون نبوده عزيزم شما بايد شلوار ميبردي من بعد يك سال از پوشك گرفتن هنوزم شلوار اصافي تو كيفم هست واسه احتياط

ی دوستی داشتم شهر دیگه زندگی میکرد
بچه ۴ ساله اش
هر وقت میومد تبریز
میگف مامان پوشکم کن
من تو خونه بیکارم هی الکی میرم دسشدیی جیش میکنم
اینجا با دوستامم
سرگرم بازی میشم جیش میکنم

عه دیگ کاریه ک شده عب نداره

سوال های مرتبط

مامان sevda🥰 مامان sevda🥰 ۳ سالگی
عذاب وجدان دارم خیلی زیاااد حالم از صبح بده ما ی جفت مرغ عشق داشتیم تخم گذاشتن تقریبا دوسه ماه پیش بعد جوجه درآوردن ۴تا با هزار زحمت ب بچه هاشون غذادادن خلاصه اینا بزرگ شدن .شدن هم قد خودشون ۶تا .دخترم اصلا دست نمیزد ب اینا تا اینکه شوهرم یکیشو داد دستش بازی بده اونم کشت واقعا من هیچی نگفتم بهش .رفقط شوهرم و دعوا کردم چرا دادی دستش .امروز صبحم دخترم اصرار ک مرغ عشق و دربیارم بیرون نذاشتم داشتم ظرف میشستم دیدم دوتاشو گرفته دستش فشار میده جیغ کشیدم ک بنداز زمین میمیرن اونم نمیداد بزور خواستم بگیرم ندارد دعوا میکردم حرص میخوردم مجبور شدم زدمش تا بندازه زمین .اونم مرده بود خیلی حس بدی بود .انقدر از دست دخترم عصبی بودم انقدر زدمش انقدر دعواش کردم ک حد نداشت عصبی بود خون جلو چشمامو گرفته بود فقط میگفتم دخترم و نکشم خوبه 😭😭😭😭😭بعد اون همش ناراحتم ک چرا دخترمو اذیتش کردم چرا زدمش چرا نتونسم خودم و کنترل کنم گرفتم بغلم عذرخواهی کردم گریه کردم الانم حالم بده بچه چ کناهی داره متوجه نمیشه ک