۱۱ پاسخ

خیلی سخته منم کشیدم مثل تو دارم با ترس زندگی میکنم

اینا قیافه گوهش

تصویر

چجور فیلمی بود ؟

اینایی که گفتم خوب بخون باشه عزیزم خیلی جلو خودم گرفتم

ببین فدات شم اولا همه ببخشن معذرت میخوام از جمع
ریدم دهن شوهرت که داره افتخار میکنه مرتیکه ننه دو هزاری

بعد بریم سر اصل مطلب عشقم من خودم ۶ سال اومدم من ۴ سال تمام ب شوهرم میگفتم مشروب نخور قلیان نکش نرو با دوستات بیرون دیدم نه این داره با من لج میکنی کلی هم دعوا میکردیم اره خلاصه
الان میدونی چیکار میکنم دو هفته یکبار سوپرایزش میکنم چون داداشم شوهر خواهرم مشروب شراب دارن ازشون یه کوچولو میگیرم سینی میچینم قلیان میزارم به خودم میرسم سوپرایزش میکنم بعد الان دیگ با دوساش نمیره بیرون میره نمایشگاه و خونه

بعدشم انقد دعوا میکردیم الان چیکار میکنم
تا میخواد دعوا کنه جو عوض میکنم ساکتم اما اگ دیدم تنش میخواره جوری میخارونم ننه باباش یادش برن
خوب عزیزم داشتم میگفتم به خودت برس زیاد بهش گیر نده به خدا قسم حل میشه
لباسای جذب بپوش ارایش کن بوی خوب بده
بهش بگو مشروب بخربچم بخوابونم پیش من کوفت کن اینجوری نه بگو نوش کن

مطمنا کن سنو سال هستی که اینجوری رفتار میکنی
رفتارات منم خوشم نیوموه چه برسه همسرت
کمی ازاد بزار همسرتو یک نفس بخوره بزار دور اشو بزنه تهش برمیگرده پیش خودت این چه کاریه بخدا من بجای تو خجالت کشیدم

مردا از زنای پر انرژی و شاد خوششون میاد ، تو با این گیر دادنات و کارات داری از خودت دورش می‌کنی ، ازت زده میشه

ببین ابن برا چند وقت پیش

تصویر

عزیزم انقد بهش زنگ نزن ، کلا دوهفته بیخیالش شو ، اصلا زنگ نزن اصلا باهاش حرف نزن زیاد ، زیاد دم پرش نرو ببین خودش کم کم بهتر میشه

چه کاری هرکس یه گذشته ای داشته خب چرا خودتو آزار میدی گذشته تموم شدرفت توبااین کارت فکراونو باز برمیگردونی ب‌گذشته و ب زمان حال لطمه میزنی قشنگم

عکس دوس دخترشو؟

سوال های مرتبط

مامان محمدحسین مامان محمدحسین ۴ سالگی
میگفتم من تپش قلب دارم . تواون حال گلاب به روتون یهو دستشوییم گرفت و رفتم دستشویی دیدم اسهال شدم و میدونستم اسهال توی ماه آخر نشونه زایمانه زودرس این اتفاق که افتاد دیگه نرسیدم و به شوهرم گفتم بریم بیمارستان دیگه ساکمو برداشتم و زنگ زدم مامانم اینا رفتیم بیمارستان .وقتی رسیدم بیمارستان دیگه خودمو سپردم به امام حسین .تا دستگاه گذاشتن ضربان قلب ۱۷۰ روی ۲۰۰ بود .دیگه سریع سرم و دستگاه اینا وصل کردن و گفتن آب و هیچی نباید بخوری امکان زایمان داری .ولی من خیلی گلو و گوشم درد میکرد و یواشکی آب می‌خوردم . صبح دکتر اومد پیشم و می‌گفت هرچی بچه بمونه توی شکم بهتره امن تریم جاهستش براش ‌بخاطر حال بدم میترسید زایمان کنم چون حال عمومیم خوب نبود دیگه خیلی تلاش کرد برام و زنگ زد به چندتا دکتر مرد و پروفسور و اینا که توی این شرایط کرونا که شایدم من مشکوک به کرونا بودم زایمان خوبه یانه دیگه نمی‌دونم اونا چی گفتن که من نفهمیدم یهویی بهم نگفته بود و آمپول فشار بهم زده بود یهو دیدم شکمم درد گرفت و انقباض داشتم جیغ می‌کشیدم نمیتونم درد دارم یهو ضربان قلب بچه رفت پایین و دکتر گفت دخترم میخواستم ببینم طبیعی میتونی .گفت سریع اتاق عمل رو آماده کنند و منو بردن اتاق عمل از یه دری سریع که هیچکسو ندیدم