خانم ها دعا کنید دخترم چیزی

۹ پاسخ

#3#
دکتر گفت زبانش پاره شده تا فردا خون ریزی قط نشه باید بخیه بشه دندانها شم فردا باید دندانپزشک ببینه سرش هم عکس بگیرن به دلسا شربت خواب آور دادن گفتن اگر ن خوابه نیشه عکس گرفت دو ساعت توی بیمارستان بغلم راه میرفتم تا بخوابه بعد عکس گرفتن خدا رو هزار مرتبه شکر سرش چیزی نشده بود بیمارستان دیدم شوهرم با سختی داره راه میره ولی الکی می گفت من خوبم دلسا از بیمارستان مرخص شد شوهرم با سختی رانندگی میکرد هر چی گفتم بزار یکی بیاد مارو ببره قبل نکرد بلاخره صبح رسیدم خونه دیدم پای شوهرم یکیش کلا زخمه یکیش سیاه شده چون می‌خواسته دلسا نخوره زمین خودش کلا زخمی شده شنبه رفت دکتر خدا رو شکر الان یکم بهتر شد
خدا رو شکر خون زبان دلسا هم بند اومد بود اینا رو نوشتم بگم اون روز این اتفاق ها افتاد برای ماخیلی بد بود ولی خوب شاید زود می‌آمدیم تو راه اتفاق بدتری می افتاد اون شب هم من فقط یاد خانم های گهواره افتادم گفتم بگم برای دخترم دعا کنید ولی دستام می لرزید وقتی می نوشتم انشاءالله هیچ وقت برای هیچ کسی اتفاق بد نیفته ببخشین که طولانی شد ممنونم از همتون

#2#
بعد که می خواستیم برگردیم یکی از خیابان ها شوهرم گفت ماشین اینجا بمونه بریم اون یکی خیابان سوهان بخریم منم گفتم سر راه هست از اونجا می خریم من نمیام دلسا خوابیده تو بغلم گفت عیب ندارد زود برمی گردیم بازم می‌خوابه پیاده شدم اونجا یه جوب بزرگی بود ولی داخلش آب نبود من رد شدنی کم مود بیفتم جوب رفتیم خریدیم برگشتنی دلسا بیدار شد رفت بغل باباش نزدیک ماشین شدیم پسرم جوب و رد شد شوهرم با دلسا میخواست جوب رد شد نی پای شوهرم سرو خورد افتادن جوب سر شوهرم خورد به ماشین من رفتم دلسا رو برداشت به شوهرم گفتم پاشو فقط گفت سرم نمی تونست حرف بزنه صورت دلسا نگاه کردم دیدم از دهنش خون می‌ریزه ترسیدم اون لحظه نمی دونستم چکار کنم داد زدم تو خدا کمک کنید یکی زنگ بزن اورژانس یه آقا اومد گفت نترسید چیزی نیست سریع زنگ زد اورژانس پسرم ترسید گریه می کرد جیغ می کشید می گفت بابا پاشو دلسا حالش بده شوهرم انگار میخواست پاشه دید دلسا از دهنش خون می‌ریزه حالش بدتر شد دو باره افتاد جوب یه خانم و آقا اومدن خیلی به ما کمک کردن فکر کنم خامه دوباره رنگ زد اورژانس زود بیاید پسرم آرام کردن شوهرم حالش یکم بهتر شد پاشد دلسا رو بغل کرد آرام کنه دلسا اصلأ آرام نمی‌شد اورژانس اومد به شوهرم گفت کجات درد می‌کنه اونم می گفت من خوبم فقط دلسا ما رو بردن بیمارستان

سلام وقتتون بخیر
جمعه ما رفتیم قم اول رفینم جمکران پسرم با من اومد طرف خانم ها بعد زیارت برگشتیم حیاط منظوره شوهرم بودیم من و دخترم نشستیم پسرم با چندتا پسر که اونجا بود با اونا بازی می کرد یک دفعه پا ش پیچ خورده افتاد زمین جیغ و گریه می کرد اصلاً نمی تونست پاشو تکان بده زنگ زدم به شوهرم زود اومد برداشتیم ببریم دکتر رفتیم ماشین دیدم ماشین خواب یعنی سیم ها باطری سوخته بماند که چقدر دنباله مطلب و مکانیکی گشتیم پسرم گفت پا م یکم بهتر شده میتونم راه برم برگشتیم خونمون اگر خوب نشد میرم دکتر اینجا نمیرم ما هم قبول کردیم رفتیم زیارت حضرت معصومه

ای خداااا عزیزم خداکمکش کنه هیچی نیست توکلت بخدا

الهی عزیزمممم
ایشالا طوریش نشده باشه وای خدای من

وای جدی میگی؟چرا اخه خدایا

ای خدا🥹

سرش چیزی نشده باشه افتاده داندان هاش شکسته زبانش پاره شده

دخترت چیشده گلم

سوال های مرتبط

مامان محمدطاها مامان محمدطاها ۱۴ ماهگی