دو روزه به شوهرم میگم نه نان داریم نه چیزی برا خوردن بچه هم شیر خشک نداره هی میگه شب میام میگیرم.صبحی نزاشت پیاده برم داروخانه گفت آخر شب میریم صبر کن.صبر کردم تا ساعت نه شب زنگ زد داداشمو کلانتری برده آماده شو میام دنبالت برو ببین کجاس من نرم تو کلانتری.بچه کوچیکم گذاشتم پیش بابام چنوقته خونمونه دخترمم برداشتم رفتم.دیدیم داداششو نگرفتن ولش کردن اونم زنگ زد بریم دنبالش.وقتی من هیچی تو خونه نداشتم بدم بابام بخوره آقا رفته با داداشش عرق و کباب و مزه گرفته که بخورن که گشت یهو میرسه کنارشون شوهرمم برادرش میزاره در میره.میخوام اینو بگم یه ادم یه مرد چجوری غیرت و وجدانش قبول میکنه زن بچش تو خونه گشنه باشن مهمونش گشنه باشه ولی خودش بره پی عرق خوریش؟شما بگین من چیکار کنم
میگم تحمل کنم تا بچها بزرگ بشن به سنی برسن که بتونن پیشم باشن یه دلمم میگه چرا عمرم تباه کنم برم اگه بچه هارو نداد از طریق دادگاه پیگیری کنم به هر دلیلی نشد بیخیال بشم بزرگ بشن میان پیشم
شما بعنوان یه همجنس یه خواهر چه پیشنهادی میدید؟

۹ پاسخ

عزیزم از مشاوره کمک بگیر اینجا ک کسی کل زندگی تو ماجراهاتو و مشکلاتتو نمیدونه ک
وقتی ی ادم انقد بی مسئولیته باید ی فکر اساسی کنی

کاری ب اینایی ک‌گفتی ندارم‌اما چجوری داداشش و گذاشته و‌خودش فرار کرده🫡

شوهرت آشغال‌ترینه

تنها مشکل شوهرم رفیق بازیه دیه خستم از این خصوصیاتش

منم شوهرم رفیق بازه ولی خورد خوراکم عالیه

منم توشرایط بدترازتو بودم پسرم دوسالش بود قیدهمه چیو زدم گذاشتم اومدم اینا درست بشو نیستن. البتع خواهرم پیشنهادم طلاق نیستا طلاق اخرین راهه. من شرایطم حاد بود

متاسفانه خودمم یکی تو اطرافم همین مدلیه اصلا هم درست بشو نیس خواهر طفلک زنش پر پر شده دست شوهره

عزیزم درکت میکنم ببخشیدا ب این مرد میگن بی غیرت

انقد دلم گرفته که حال گریه کردنم ندارم فقط همینجوری زل زدم به دیوار

سوال های مرتبط