۹ پاسخ

خب وقتی تو بچتو کنترل نمیکنی خواهر شوهرت چطور بتونه کنترل کنه بچه ها عادت کردن نمیتونن بازی نکنن مثل داداش منو بچه ی همسایه مامانمینا هر روز باهم بازی میکنن اگه میخوای بچه خواهرشوهرت نیاد اول پسرتو راضی کن که نره خونه ی اونا یا به دختر خواهرشوهرت بگه حوصله نداره بازی کنه

خب بچه تو بفرست پاین زودتر

یه چک بخوابونی گوشش درست میشه😂
شوخی میکنم ولی با پسرت خودت بازی کن یا بگو میبرمت پارک گولش بزن

برو بهش بگو من بچه کوچیک دارم شب تا صبح بیدارم یه دقیقه هممیخوام بخوابم بچها اذیت میکنندو نزار دخترت بیاد بالا منم نمیزارم پسرم بیاد پایین

هر وقت میاد یه بهونه بیار یا میخوایم بخوابیم یا میخوایم بریم بیرون

بگو اگه میتونی تحمل کنی دوتاشو بفرستم پیش خودت
شما الان یه بچه یه ماهه داری جای اینکه مراعات حالتو بکنن اذیتت میکنن

مستقیم بهش بگو ولی با آرامش که کدورتی پیش نیاد

بگو من روحیه ام خسته اس حوصله سروصدا وشلوغ کاری ندارم نخود نخود هرکه رود خانه خود بچه خودتم بهش یاد بده بگه نمخام بازی کنم

اگ دلت نمیخاد بچتم بره پیشش
فعلا بذا خودش بیاد ولی بعدش به بچت بگو عزیزم ک نرو اینجا یا اگ میخای بری باید از مامان اجازه بگیری
وقتیم اون اومد بگو بچم خابه یا میخایم بخابیم یا هزارتا بهونه دیگه بفرستش بره خونشون عزیزم
چن بار ک بفرستیش دیگ خودش نمیاد
مث خودش بی دردسر باش تعارف نداری ک با بچه یماهه

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد روزهای ابتدایی تولد
چقدر خستم تا جایی که به خودکشی فک میکنم دیگه تا به شوهرم میگم بچه گریه میکنه میگه بچه همینه و فلان اصلا دست به کمکم نیست تازه امروز میگفت من نمیخاستم بچه انگار من گرفتمش به زور ریختم که بچه بشه ...گفتم شاید بجه بیاد آدم بشه ولی بدتر شده یکسره بیرونه واسه خونه هم هیچی نمیگیره حتی میوه اگه چیزیم باشه نمیزاره تو خونه فورا میبره تو ماشینش میخوره بهش میگم من یکسره تو خونم یعنی چی بیرونی میگه تو رو تو خونه ندیدم خدایا شکرت میکنم به خاطر این بچه ای که بهم دادی ولی حرف های شوهرمو نادیده بگیر حتی یک بار نیومد بالای سر بچه تازه بچه گریه میکنه سر وصدا داره چرا گریه میکنه ...بهش میگم تو باید جز آدم هایی بودی که اصلا بچه دار نمیشدن اون موقع دنبال بچه له له میکردی....واقعا دیگه نمیتونم زندگی کنم ۱۰ سال شده خونم تو شیشه شده نمیدونم طلاق بگیرم ۲۴ سال دارم ولی ثورتم مثل یک زن ۴۰ ساله شده بقرآن من الان با این سنم قرص اعصاب میخورم کاش دکمه برگشت داشت زندگی😭😭😭
مامان آیهان🌙🧸 مامان آیهان🌙🧸 ۵ ماهگی
یکم درد و دل
بچه ها کسی هست مثل من با مادرشوهرش تو یه ساختمون باشه؟؟
منه بیچاره طبقه اول خواهر شوهرمه طبقه دوم مادرشوهرم طبقه سوم هم ما میشینیم از وقتی آیهان به دنیا اومده مادرشوهرم میاد بالا میشینه پیش بچه هر دفعه هم من بهش میگم هم شوهرم که بچه رو بوس نکن نباید نوزاد رو بوس کرد اما تا چشم منو دور میبینه بوسش میکنه کلا بلده با من لج کنه بچه رو میگیره بغلش انگار عروسکه انقد بچه رو سر و ته میکنه آخر بالا میاره 😑🤦‍♀️بچه گریه میکنه نمیده بچه رو بهم میگه الان آروم میشه 🫤در حالی که وقتی باردار بودم و حالم بد بود یه سر بهم نمیزد ببینه مردم زندم با وضع بارداریم هی دعوا های مختلفی مینداختن من فقط میشستم گریه میکردم فشارم میرفت بالا حالا با اینکه فامیلیم (شوهرم پسر داییمه) آخر کاری کردن که ۳۰ هقته به خونریزی افتادم دیگه بچه رشد نکرد ۳۶ هفته به دنیا اومد اینا هیچ وقت یادم نمیره اونوقت الان میاد میشینه بالا قربون صدقه بچم میره الان عزیز شده😑با همه اینا دلم گرمه که شوهرم همیشه پشتمه همیشه درک میکنه خودشم میدونه خانوادش با من لجن🥺ای کاش از دست اینا من راحت میشدم 😫