سلام عزیزانم🥰
⚡️یه مادری نوشته بود تا حالا بدون همسر بچه هاتون سفر رفتید
خواستم اینجا بگم که منو همسرم همیشه عاشق سفر باهم و با بچه ها هستیم هر چقدرم بچه هامون اذیت کنن بازم به جون میخریم و دوست داریم کنار بچه های قشنگمون سفر بریم یعنی بدون اونها اصلا بهمون خوش نمیگذره
هفته قبل از همدان تا کیش سفر داشتیم با خودرو یه سفر ۱۰ روزه و طولانی و خداروشکر یکی از بهترین سفرهای عمرم بود
چون مسیر طولانی بود به اصفهان که رسیدیم یک شب موندیم هم استراحت کردیم. هم کلی اصفهان رو گشتیم بعد رفتیم سمت شیراز اونجا هم هتل گرفتیم و یک شب موندیم و بعد به سمت بندر آفتاب حرکت کردیم و با لندیگراف خودرو بر رفتیم سمت کیش ۲ ساعت روی آب بودیم تا رسیدیم
کیش هم ۳ شب موندیم خییییلی خوش گذشت اما همه چی وحشتناک گرون بود خلاصه بعد از کیش رفتیم به سمت بندر پل و با لندیگراف به سمت قشم حرکت کردیم ۲ شب هم قشم موندیم قشم هم عالی بود و قیمت ها متعادل تر و برای خرید پوشاک و لوازم خونگی عالی بود
بعد به سمت یزد و کاشان و قم و در آخر مقصدنهایی منزل حرکت کردیم مسیر طولانی بود اما ارزشش رو داشت خداروشکر آرسام هم خیلی اذیت نکرد توی ماشین چون راه طولانی بود براش روی مانیتور ترانه های کودکانه میزاشتم تا نگاه کنه و بخوابه . بیرون از ماشین هم که همش بازی میکرد و شاد بود
کل ترسم قبل از سفر این بود که بچم چون کوچیکه و مسیر طولانی مریض بشه اما شکر خدا همه چیش اوکی بود و نه پاهاش سوخت ، نه اسهال شد ، نه گرما زده شد ، نه سرما خورد و کلا مشخصه که اهل سفره دورش بگردم 😍😍 در کل همسرم و پسر بزرگمم همکاری میکردن ❤️
خدایا شکرت بابت همه چی 🙏🏻

تصویر
۶ پاسخ

منم این تجربه رو واسه عید دارم خیلی خوب بود🥰ایشالا همیشه به شادی و گردش عزیزم❤️

عزیزم همیشه به سفروتفریح،خوش باشید

همیشه سفر خیلی عالی خداروشکر خوش گذشته

کیش اره خیلی گرونه .قشم گرون بود ولی درگهان خیلی بهتر بود قیمت

ایشالا همیشه خوش باشید
میگم که چهار تایی رفتید؟ اونجایی که سوار بالن شدید بچه هاتون رو کجا گذاشتید؟

همیشه به سفر عزیزم

سوال های مرتبط

مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید
مامان رقیه خانوم🥰 مامان رقیه خانوم🥰 ۱ سالگی
بلاخره بعداز سه ماه تلاش به روش تدریجی ک بی نتیجه بود
موفق شدم یه روزه از شیر بگیرم.

سه ماه تلاش کردم اول یه سینه رو نمیدادم ک اون یکیو هم نخوره .اما دخترم براش فرقی نمی‌کرد.
بخصوص ک هرموقع درد دندان داشت با شیر خوردن آروم میشد.
از داریچین و زنجبیل و قره قورت هم استفاده کردم اما فهمید تا پاک کردنش میتونه بخوره.گریه میکرد ک تمیز بشه و بزاره دهنش.


نمیخاستم از صبر زرد استفاده کنم .اما دیدم تدریجی بی فایده ست.صبرزرد گرفتم و توکل کردم به خدا.
یکم ک خورد دید تلخ کلی گریه کرد🥲فکر کنم مزه شیرم رو تلخ کرد.اما چیزا دیگ مزه شیر رو براش تغییر نمیداد.

و چون تاب ریلکس داشت (خیلی بهم کمک شد ) گذاشتم توی تاب تا خوابید. نصف شب هم از صبر زرد میزدم به سینم، البته شیر شبش هم قطع نشده بود.شب اول ترک شیر ک بیدار شده بود خودش اومد خورد (ولی از شدت خستگی اصلا نفهمیدم کی گذاشته بود دهنش) ک سعی میکرد لباسم رو بکشه پایین ک نبینه.و گفت بزارم رو تاب .
باز این سه شب بیدار میشه اما بهانه شیر نمیگیره و میگه بزارم روی تاب...خوابش ک سنگین بشه مجدد میذارم توی تختش.

نمیدونم تجربه م برای کسی مفید باش یا نه.
اما یک هفته اگر دیدین روش تدریجی بی فایده ست.
یهویی بگیرید ک نه خودتون اذیت بشید نه بچه.
و اینک برای من سخت تر بود چون وقتی جنوب زندگی میکردم .خیلی میرفتم شهرستان پیش خانواده ها و در طول مسیر دخترم ک بیدار بود شیر میخورد و توی ماشین شیر خوردنش عادت شده بود ک اونم همزمان ترک کرد.توی ماشین سخت تر بود براش حتی با وجود کلی خوراکی.ولی خب دیگ مقاومت کردم در مقابل گریه ش. و خداروشکر اونم ترک شد
مامان آروین👼🏻😍 مامان آروین👼🏻😍 ۱ سالگی
۲دیگه بعد از این شیری که وقتی از خواب بیدار میشد رو حذف کردم و تا از خواب بیدار میشد بلند میشدیم و حواس پرتی و صبحانه و بازی، دیگه خودش انگار متوجه شده بود که شیر نیست و اروین همیشه عادت داشت تا صبحانه اشو میخورد میومد شیر میخورد و این عادت از سرش افتاد و کلا یادش رفت، و بعد رسیدیم به غول یکی مونده به اخر یعنی شیر قبل از خوابیدن که یبار امتحان کردم و اروین رو ۳ ساااعت چرخوندم و اون فقط گریه میکرد و نتونستم اخر و هلاک شد بچم و بهش شیر دادم و خوابید، هنوز نه خودش واسه این قسمت اماده بود و نه من، فهمیدم که من باید خواب عصر رو اول یاد بگیرم بخوابونمش بعد برسم به اون قسمت شب، پس عصرا اهنگ لالایی گذاشتم و تکون و لالایی نمیخوابید و بعدش دیگه فهمیدم اروین اینجوری با تکون دوست نداره بخوابه و میذاشتمش تو بغلم و بدون هیچ تکونی اینقدررر حرف میزنم و از ثانیه ای که از خواب بیدار میشد رو براش تعریف میکردم تا همون لحظه و فهمیدم اروین حرف زدنم رو دوست داره و روز اول ۲ ساعت حرف زدم یه چیزی رو هزاربار تعریف میکردم-