۱۵ پاسخ

وای داستان دارم برا سرویس رفتن🥺🥲😂😂
معمولا وقتی خوابه میرم یاصبر میکنم شوهرم بیاد بعد میرم
اما اگه نشد ی عالمه خوراکی و اسباب بازی میریزم جلوش میپرم سرویس
دنبالم میاد پشت در منم باهاش حرف میزنم و زود میام بیرون

دختر من انقد بهم وابستس هرجا هرکاری بخوام انجام بدم باید حتما تو بغلم باشه بغلش نکنم میزنه زیر گریه انقد بغلیه ک هنوز راه نمیره فقط دست میگیره به وسیله ها بلند میشه تاتای هم میکنیم نمیتونه درست راه بره

درو باز میزارم🤣

بعضی وقت ها اگ متوجه بشه ک میرم خیلیی گریه میکنه. سعی میکنم سرگرمش کنم بعد برم.

پسر من اینقد گریه میکنه که پشیمون میشم از رفتن

سلام تنهادسشویی نیست هرجا بخاد برم گریه گریه که منم باخودت ببر

ببین برو دستشویی هی درو باز کن هی بازی باهاش بکن از پشت درم باهاش صحبت کن کم کم عادت می‌کنه من اوایل پشتی می‌ذاشتم دم در دستشویی درو باز می‌ذاشتم می‌رفتم دستشویی دیگه مجبور بودم بعدش همینجوری یواش یواش باهاش دستی بازی می‌کردم بعد الان روی در یکی دو تا برچسب چسبوندم با اونا درگیره میاد پشت در وایمیسته باهاش حرف می‌زنم گوش میده

واااا تا دلت بخواد😐😐😐
اصلا وقتی تنهایم تا نخوابه نمیتونم برم

من یجیزی یادش دادم بزنه ب در فرار کنه
منم هی بگم کیع کیه

من با خودم میبرمش

😂دختر من خودشو میکشههههههههههههه

منم همینم یه بار آنقدر گریه کرد همسایه در خونم و زد ک چرا بچتو میزنی گریه میکنه گفتم خدا لعنت کنه منو اگ بزنم فقط یه دستشویی رفتم🥲

اره خیلییی گریه میکنه. جدیدا دستمم میکشه که منم میخوام دمپایی بپوشم برم دست شویی😀

اره عزیزم بخاطر اضطراب جداییه من خودم تا همسرم نیاد خونه سرویس نمیرم معمولا

وای منم در عذابم با این بچه

سوال های مرتبط