مهمونامون اومدن شام آوردم خوردیم حالا اومدم تو اتاق یاسینو خواب کنم چون خیلی کلافه بود رو تایم خوابش خیلی حساسه دیر هم شده دیگه 😂
الانم بخوام از وضعیت بگم ، سفره رو جمع کردم اومدم تو اتاق دیگه مردا دست بکار شدن با همسرم ظرفا دستمال کشیدن گذاشتن تو ماشین
باقی مونده اش هم دارن میشورن و سفره تمیز میکنن و جارو میزنن 🤣🤣
خانوما هم نشستن بچه نگه میدارن
اون بچه ۴ ساله سرماخورده بود نیاوردنش
اون یه سال و نیمه بی نهایت شیطونه همش داره یه جایی سرک میکشه و خراب کاری میکنه 🥴 البته مامان باباش همش دنبالشن نمیزارن کاری بکنه
اون بچه دوساله هم که گفتم بدغذاست خداروشکر سوپ خورد خوشش اومد کته با یکم چلو گوشت هم خورد 😎 نمی‌دونم چرا من اینقدر راضیم از این وضعیت انگار خودم بچه ی بدغذا دارم که با خوردنش انرژی گرفتم 🤣
اهان راستی اونی که بچه اش ۴ سالشه که نیاورده خودشم بارداره و طفلک همش حالت تهوع داره چیزی هم نخورد خیلی ☹️
وای من انگار اخبار میگم 🤣🤣

۱۱ پاسخ

احسنت به شعور اونی که بچه مریضش رو نیاورده بود

😂😂😂داستان خوبی بود
افرین بهت.. خوبه کمک کردن

واقعا به منم خوش گذشت😂😂

عالی بود ممنون😂😂😂خیلی خوشمزه بود غذاها😍ب ما که خوش گذشت😁😁

خب بااین وضعیت میان مهمونی چیکار خیلی واجب بوده

ماشالا به مردا

عکس از سفره ات نداری؟؟؟

عزیزم خوش بگذره بهتون من عاشق مهمونم مخصوصا باشعورا😂😍

حالا پسر من وقتی میدونی تو خونه مهمون هست از شدت خواب غش هم کنه نمیخوابه دوست داره بیاد پیش مهمون شیطونی😅

خوب توضیح دادی مرسی😂

خدا قوت
یکم غذا بده همراهشون برای بجه ای که نیومده
و اونی حامله ی شاید فردا بتونه بخوره

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
یک هفته ست دخترم تو خونه راه میره میگه داداشی کوجایی؟ داداشی بیا غذا بخوریم! داداشی بیا بازی کنیم ! ...
هی داداشی داداشی میکنه 🙄
ما اصلا تو خونه داداشی تا الان نگفتیم اینو از کجا یاد گرفته نمیدونم 😁
خدارو صد هزار مرتبه شکر که دیروزم پریود شدم خبری از داداشی تو دل من نیست 🤣🤦🏻‍♀️
واقعا یه بچه دیگه در توانم نیست چون همش دست تنهام فکر کن یه داداشی دیگه هم باشه 😬🤦🏻‍♀️ حالا دخترمن خیلی ارومه اصلا مث بچه های دیگه شیطون نیست با این وجود من خستم و درخودم نمیبینم یه داداشی براش بیارم تازه من اصلا با بچه پسر نمیتونم ارتباط برقرار کنم 😬 حامله بودم همه میگفتن از فرم شکمت و قیافت معلومه که پسر داری من اینقددددر گریه میکردم اینقددددر ناراحت بودم میگفتم اصلا میبرم میذارمش بهزیستی من پسر نمیخوام 🤣🤦🏻‍♀️ یا میگفتم اصلا اونجاشو میبٌرَم دخترش میکنم🤣🤣🤣 اشک میریختما نه حرف🤦🏻‍♀️🤣🤣🤣
حالا با این وضعیت دخترم برام خواب داداشی دیده 🤣🤣🤣 (هرکسی یجوره دیگه خدا منم اینقدر اسکول خلق کرده🤣🤦🏻‍♀️)
بنظرتون از کجا یاد گرفته؟ 🤔🫠 خیلی عجیبه همشم صداش میکنه 🙄
مامان یاسین مامان یاسین ۱ سالگی
مامان آیهان و ویهان مامان آیهان و ویهان ۱ سالگی
امشب پسرمو بردم با همسرم خانه بازی همسرم از سرکار اومده بود گفتم تو بشین من باهاش بازی میکنم تو قسمت ماشین سواری سوار لوپ کار بود دورش جدول کشی هست روکش هم داره که تیزی یا سفتی نداشته باشه خواست پیاده بشه بره سرسره بادی سوار شه اومدم بغلش کنم خودم ببرمش همیشه خدا مانتو هام کوتاهه یه مانتو پاییزه خریدم بلنده تقریبا اصن عادت ندارم انگار تو دست و پامه اومدم برم لوپ کار لیز خورد اومد تو پام مانتومم تو دست و پام بود به همون نام نشون یکی انگار منو بلند کرد کوبوند رو اون جدول بغل بادست اومدم رو جدول دستمم زیرم موند ☹️☹️
فقط تنها کاری که تو اون شرایط تونستم بکنم پسرم و یجوری گرفتم اون زباد اسیب ندید برا همین از خودم اصلا نتونستم محافظت کنم که اصن مهم نس پسرم مهم بود



خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب بیمارستان بودم دستم باد کرده بود دکتر گفت ضرب دیده خداروشکر نشکسته البته که اصلا نمیتونم تکونش بدم از این آتل ها که دست اویزون گردن هم میشه ۱۰ روز باید بندازم فقط خداروشکر دست چپمه


خانوادمم مسافرتن فردا انشالله برمیگردن ولی شب میرسن همسرمم صبح میره سرکار صبح مادرشوهرم میاد کمکم پسرم و نمیتونم تنها نگه دارم اینجوری خلاصه که امشب به طرز وحشتناکی بلا سرم اومد اصلا خیلی بد بود