۱۶ پاسخ

حتما از تلوزیون شنیده
چون پسرمن جدیدا هرچی تلوزیون میشنوه مثل طوطی تکرار میکنه😄

بذار ایشالا بزرگتر بشه

پسر من توی ۴سالگی می‌گفت یه آقا توی کمد دیواریه

حالا اون به جهنم
چند وقت پیش که برقا میرقت،ساعت۱۰شب بود و ما برق نداشتیم و شوهرم نبود
پسرم که الان ۷سالشه یهو گفت اون آقای توی کمد،نشسته روی لوستر
🫣🫣🫣🫣
آخه چته بچه
شلوارمو خیس کردم از تررررس

خندم گرفت حالا راستشو بگو جدی بابک کیه کلک 😂

شوهر منم احمقه از بچه دوساله میخاد حرف بکشه هی

مادرشوعرم همیشه میگه این بچه ها خونه خراب کنن یه وقتایی یه چیزایی میگن که

بچه ها خیال بافن

🤣🥲دختر منم به عمو بزرگش میگه بابایی.هر کاری میکنیم هرچی میگم عموعه باز میگه بابایی😂یه بار با اون رفتم سوپر مارکت.بعد دفعه بعد با شوهرم.یارو سوپریه گفت بلاخره کدوم باباشه😂😬آب شدم

یک بار پسر بزرگم حدودا دو سه سالش بود.باباش از سر کار اومد گفت امروز یه آقایی اومد تو خونه.مامان چایی و میوه داد خورد💔بخدا کسی نیومد بچه الکی میگفت...بیچاره همسرم معلومی چ فکر کرد....

حالا کی درستش کنه 😂😂

😅😅😅😅

لیام میگه عمو گفته فوت کن 😁😅عمو گفته شماره کارت بفرست 😅😅

خیلی بده ک
الان میخندی یهو میبینی میشه ی دغدغه ی بزرگ
شاید توی تلویزیون چیزی دیده

خطرناک شدن بچها

😅😅😅

بیا زحمت بکش بچه بزرگ کن😹

😂😂😂😂😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان آقا کایان💓 مامان آقا کایان💓 ۲ سالگی
سلام هم قبیله ای ها
اومدم درد و دل خیلی ناراحتم
قصه از این جا شروع میشه که من به درخواست همسرم برای عمل خواهر شوهرم اوندم شیراز که کمکی باشم،برادر شوهرم هم باهامونه خیلی پولداره و به پسرم خیلی محبت میکنه در حدی که وقتی پیشش هست اصلا نمیاد سمتم ،میخوام پوشکش عوض کنم با گریه و شیونه ،لباسش عوض کنم گریه و شیونه ،صورتش بشورم گریه و شیونه و میره سمت عموش اونم هی ناز میکشه و بوسش میکنه ، به بار هم شوهرم تو جمع گفت خوبه ها پات رو پات بزاری یکی دیگه بچه داری کنه هیچی نگفتم ،امشبم پسرم چسبیده بود به عموش، عمو هم وقتی خسته میشه تیکه می‌میپرونه، امشبم بد تیکه ای پروند که خیلی ناراحت شدم، شوهرم بعد عمل خواهرش برگشت شهرمون که بره سرکار منم اینقدر ناراحت شدم که گفتم همین فردا میای دنبال منو پسرم من تحمل ندارم میترسم حرفی بزنم حرمت ها خراب بشه چون پولداره خیلی تو زندگی کمکمون کرده برا همین نمیتونم مستقیم حرفی بزنم و تصمیم دارم که برگردم تا این رفتارهای دیگه نبینم ،از طرفی هم ابن برادر شوهر خیلی استرسی هست میترسم بچه ام هم استرسی بشه که بخاطر ترس های عموش کمی شده میبرمش پارک میترسه سر سره بازی کنه ، از بچه ها میترسه و گریه میکنه کلا زیاد میترسه. کلافه ام و واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم.