سلام آخر هفتتون ب خیر و خوشی 🥰

در چه حالین

منکه از صبح بیدار شدم دخملی مقاومت ب خوردن صبحانش گل کرده بود ب هیچی لب نزد که بعد تلاش های پی در پی و شکست های پی در پی
گفتم بزار از ناهارش بیارم ببینم مشکل صبحانه است یا کلا بی میله ( کره مربا ‌تست و خامه و شیره و پودر مغزیجات )
نمیدونم اسم غذا شو کته بزارم یا سوپ که ی چیزی مابین دوتاشون بود ‌برنج و گردن گوسفندی با سیب زمینی و هویچ که برنج کاملا پخته و شفته اونارو هم کوبیدم له شد ریختم داخل برنج از کته آبکی تر بود که از اون ده قاشق تقریبا خورد بعدشم ی موز
فهمیدم صبحانه هارو ندوسته خانم خانما

بعد اونم چون کارامو کرده بودم دیروز و امروز کار نداشتم ب قول همسری کار ساختم با دخملی افتادم ب جون کابینت ها ی کرد گیری کردیم حسابی هم ب مامان کمک کرده کشمش کوچولو
فقط مونده اصل کابینت ها مه ریسکه با جوجه تمیز کردنش اون بخوابه بعد

همسری هم زنگ زده جویای نزدیک ترین مناسبت مختص آقایون شده
میپرسم چرا ؟ 🧐 میکه جعبه ابزارم شکسته 😂
عملا مستقیما گفت کادو جعبه ابزار میخوام

منم میرم بدون مناسبت امروز بخرم براش خوشحال بشه 🥹

سر پستونک جوجه رو قیچی کردم می‌خواد بخوابه داره زار میزنه 😂 من نمیتونم مقاومت منم میدونم

تصویر
۷ پاسخ

من کلا صبحانه نمیخورن 🥲 وقتی بیدارمیشن تاچندساعت بی میلن

دخترمنم صبحانه دوس نداره .نهار شام یکم میخوره ..اونم بایدیکم له کنم خانوم خشک نمیخوره مصیبت افتادم

نون پنیر گردو خانه و گردو. پنیر برشته

عه منم چند روز پیش رفتم برا همسری کفش خریدم از صبح هم با مامانم درگیر سبزی پاک. کردنیم

دختر منم مقاومت کرد و هیچی لب نزد
کلی کار داشتم ولی اینقدر کسل شدم که نگو 🥲

شاید مزه شیرینی رو دوست نداره صبحانه های غیر شیرین بهش بده ببین شاید خورد

ومنیکه فقط صبحونه خوردم 😂😂😂😂
آدم اینجا میاد شما کد بانوها رو میبینهع افسرده گی میگیره والا🌝🌧️😩

سوال های مرتبط

مامان کشمش 👩‍👦 مامان کشمش 👩‍👦 ۱۷ ماهگی
بالاخره امروز هم گذشت با همه تلخی و شیرینی هاش
امروز دخملی اولین روز گودبای پستونکش بود
از صبح با خودم سرگرم کار شد عاشق کمک کردن ب مامان تو کارای خونست
این مه ی دستمال داشته باشه و من پیس پیس بزنم اون پاک‌کنه
خلاصه که تا بعد. از ظهر اینجوری سر کردیم هر بار رفت پستونک نصفه خودشو پیدا کرد آورد با اون زبان مخصوص خودش کلی بعد نشون دادن ب من غصه خورد بازی کرد و بعد پرت کرد گفت اه ( یعنی پستونک بد )
از صبح که برای غذا ب شدت بدعنق شد ولی از بعد بیدار شدنش ب طرز عجیبی همش گفت به به بده و من هربار جون تازه گرفتم با درخواست هاش
خلاصه که روز ب هر طریقی بود گذشت
تا آقای پدر اومد سریع رفت استقبال بعد شروع کرد تند تند صحبت کردن راجع ب پستونکش که نصفشو پیشی خورده 😂 بابا هم کلی همدردی مرد با دخملی

کشمش هرشب ده تا نهایت یازده میخوابه مستقل و در عرض چند دقیقه
ولی امشب از اون شبا بود ‌خداروشکر بداخلاقی و گریه نمیکرد ولی پستونکش رو میخواست بعد کلی رقصیدن و تاب تاب دیگه وقت خواب رسید ولی خبری از خواب نبود تا خود الان ده دقیقه لی میشه خوابید
خداروشکر روز اول بخیر گذشت فقط عیبش دیر خوابیدنش بود مه فکر کنم بعد چند روز عادت کنه
همسری کفت فردا شب تایم خواب با ماشین میبرمتون بیرون مه همونجا بخوابه و بیاریم بزاریم سر جای خودش تا کمتر اذیت بشه

دیگه تنها راهم ترک پستونک بود برای غذا خوردن خانمی
شنیدم سیری کاذب میده ب مغز بچه
امیدوارم شب بهونشو نگیره و بخوابه چون معمولا شب بکی دوبار بیدار میشد میخواستش در هرصورت من برا همه جیز آماده ام 😂😂😂