دو روز به زایمانم درد داشتم زیر شکمم خیلی درد میکرد نه میتونستم راه برم نه سرپا بمونم فقط باید دراز میکشیدم رفتم بیمارستان دوبار معاینه کردن دهانه رحمم بسته بود
دکتر اومد بالایع سرم ساعت دوازده نیم شب بود رفتم برام سنو نوشت گفت فردا بیا معطب معاینت بکنم خداروشکر سنو کردم خوب بود همه چیز حتی بچه
رفتم معطب دکترم از معاینه خیلی می‌ترسیم در موقع میرفتم همش استرسم معاینه بود وقتی معاینه کرد اصلا درد نداشت چنان خوب معاینه کرد حتی خودمو هم سفت نکرده بودم گفتم دهانه رحمت بستس ممکنه یه کم طول بکشه زایمانت نهایتش ده روز
برام ماما همراه گرفت باهاش قرار داد بستم بهم ورزشارو داد روز بعدش انجام دادم کمرم پاهام بد جور درد میکرد ازم خیلی ترحشو میومد بر عکس سرما خورده هم شده بودم شدید صرفه میکردم به لگنم فشار میومد حالتهوع می‌گرفتم بالا میاوردم من فکر میکردم کمرم پاهام بخاطر ورزشاست این نه ماه استراحت بودم پا شدم انجام دادم گفتم شاید بخاطر همون باشه به قدری حالم بد بود سرفه میکردم تب داشتم خوابیدم از ساعت سه گفتم شبش برم دکتر عمومی با شوهرم ولی از ساعت چهار نیم بود دردام شروع شد

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۷ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان آرتمیس🩷 مامان آرتمیس🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان
پارت اول
روز یکشنبه حرکات بچم کم شده بود حس کرده بودم ولی فکر کردم از کار‌کردن زیاده جاب جایی داشتم فرداش بیدار شدم حرکتش دوبار در روز بود فقط رفتم بهداشت ضربان قلبشو گفت خوبه ولی انقباض داری انگار گف برو دکترت فردا گفتم باشه اومدم بیرون عصری داشتم غذا میپختم یه درد عجیبی از کمرم گرفت فکر کردم درد کمر مث ماه های قبل عادی تحمل کردم یه نیم ساعت گذشت دیدم هعی شدید تر داره میشه و غیر قابل تحمل شوهرم از سرکار اومد از شانسم همون موقع رفتیم سمت شهری ک قرار بود زایمان کنم یه ساعت راهمون بود درد زایمان طبیعی داشتم میکشیدم در حالی ک شانزدهم وقت سزارینم بود تا رسیدیم بیمارستات ماما‌ اومد گف باید معاینه بشی گفتم نه داد زدم ولی بزور معاینه کرد اشکم در اومد خیلی دردناک بود بدترین قسمت زایمانم همین بود گفت ۴سانتی گفتم نمیخوام طبیعی بکنم گفت چرا گفتم نمیخام زنگ بزنین دکترم زنگ زد تا بیست دیقه اومد بعد سوند وصل اصلا درد نداشت
مامان دختره پاییز مامان دختره پاییز روزهای ابتدایی تولد
پارت دو خلاصه درد پریودی شدیدی گرفتم با پا درد
دیگه گفتم بزار تایم بگیرم ببینم هر چند دقیقه میشه اگه زیاد بود پاشم برم حموم همون جور خوابیده بودم یه چشمم خواب یه چشمم بیداری وقتی درد می‌گرفت دیگه نمی‌تونستم بخوابم کنار بخاری زیاد کردم تا دردام آورم بشه نشد هر ده دقیقه می‌گرفت ول میکرد اومد شد پنچ دقیقه از پنچ دقیقه اومد شد هر دو دقیقه دیدم دیگه نمیتونم پا شدم یه راه رفتم ازم یه چیزی ریخت با یه سرفه وقتی دستمال کشیدم دیدم خون ریزی افتادم وایی خدا مثل پریودی بود خون ریزیم زنگ زدم شوهرم سریع خودشو رسوند خونه خودم رفتم حموم تو حموم دیگه موندم از درد شدید هر موقع می‌رفت دراز میکشدم حموم همین که ول میکرد سریع خودمو می‌شستم که اتفاقی برای بچم نیوفته برم حموم من اصلا دهانه رحمم باز نبود ولی به قدری صرفه میکردم خون ریزی افتادم دهانه رحمم باز شد من از ساعته چهار نیم تو خونه درد کشیدم تا ساعت که دوسته شوهرم اومد رفتیم بیمارستان
تو ماشین به قدری درد داشتم که اصلا نمی‌تونستم تحمل بکنم داد میزدم
به دکترم پیام دادم گفتم میرم بیمارستان بیاین رفتم برام اتاق آماده کرده بودن سریع اومد معاینه کرد ماما اولش گفت یک سانتی
بعد دوباره دکترم معاینه کرد اون نگفت یک سانتی چون میدونست یه بار تو هفته سی بارداری دهانه رحمم باز بود یک سانت بدونه درد خون ریزی این دفعه شک کرد به ماما گفت شاید زود تر زایمانه بکنه سریع به همراهش بگین کاراشو انجام بده شوهرم چنان ترسیده بود رو صندلی هایه بیمارستان دراز کشیده بود منو تو اون حال دید😂 دوستش کارامو انجام داد من هیچی با خودم نبرده بودم ماما همراهم وقتی اومد دعوام کرد گفت امشب زایمان می‌کنی چرا لباسایع بچتو نیاوردی مادرم زنگ زدم برام آورد خودش ماند
مامان آوین🎀💖 مامان آوین🎀💖 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مامان خوشگل خانوم مامان خوشگل خانوم ۸ ماهگی
پارت 2
از اینورم ماما همراهم قرار بود از چهار سانت بیاد روی سرم اما چون شیفتش بود بنده خدا همش میومد ازم خبر می‌گرفت و چند باری هم معاینه کرد و گفت دهانه رحمت خیلی سفته و اصلا نرم و شل نشدی دیگه همش شروع کردن به گذاشتن شیاف و قرص های نرم کننده دهانه رحم تا ساعت 12شب بازم اون نتیجه دلخواه رو نداد من فقط 3سانت شدم وقتی سه سانت بودم اون سوند رو ازم کشیدن ک اندازه توپ کوچولو شده بود. دیگه ماما همراهم اومد پیشم و دوباره معاینه کرد و گفت اینجوری نمیشه و باید بندازمت رو دور خلاصه دوز آمپول قرص هارو بیشتر کرد و انقباض های منم هعی بیشتر شد بی نهایت دردم می‌گرفت موقع انقباض طوری فشار روم بود که گفتم الانه که من دیگه زایمان کنم خیلی درد داشتم و فکر میکردم الان 7یا8سانتی شدم حداقل.ماما همراهم دوباره معاینه کرد و گفت هنوز 4سانتی دیگه دردهای بدی داشتم و استرس بدی هم گرفته بودم که چرا اینهمه طول کشیده و اینهمه من درد دارم اما دهانه رحمم باز نمیشه
مامان ذوالفقار🩵 مامان ذوالفقار🩵 ۱ ماهگی
#بارداری#زایمان
تجربه #زایمانم
#پارت اول
۳۷هفته و۱روزم بود دردی مثل درد پریودی داشتم رفتم دکترم معاینه کرد اولین معاینه بود ک یهو گفت ماشاالله دخترم تو دوسانتی دهانه رحمت هم نرم نرمه من شوکه شدم گفتم پ چرا دردام مثل درد پریودیه بچه اولم یک سانت بودم همش داد وگریه میکردم گفت بچه با بچه فرق میکنه معاینه تحریکی برام انجام داد برگشتم خونه از اون روز لکه بینی شروع شد تا ۳۷هفته و۴روز ک شدم یکم دردم بیشتر شد رفتم گفت سه سانتی گفت بزار ۳۸هفته کامل بشه بعد زایمانتو انجام میدم برو استراحت کن برگشتم خونه ۳۷هفته و۶روزم شد ساعت ۴صبح تا ۹صبح انقباضات داشتم گفتم شاید انقباضات کاذب هستن ساعت ۹ک شد دردام یکم شدید تر شد زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان بچه ها چکت کنن اگه درد زایمانه ک بیام بستریت کنم رفتم ساکم و وسایلمو بردم رفتم بیمارستان منو ومامانم وزن عموم شوهرم
وعموم راننده بود رسیدم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۴سانت ونیم هستی زنگ زدن به دکترم اینجا من قدم میزدم تا دکترم بیاد 🥹کم کم دردام شروع شدن ولی من ب روم نیاوردم وشلوغی نکردم دکترم اومد بستری کردن نوار قلب گرفتن آزمایش بردن لباس بیمارستان پوشیدم بعد گفت غذا خوردی من۲روز نه خوابیده بودم ونه غذا خورده‌بودم گفتم ک‌ ۲روزه هیچی نخوردم
مامان دونات کوچولو مامان دونات کوچولو ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 3
ساعت نه نیم معاینه شدم کیسه آبم پاره شد پرسیدم چند سانتم گفت چهار سانتی برو تو حیاط بیمارستان راه برو ساعت یک نیم بیا رفتم باز راه رفتم هی موقع دردا خودمو یک جایی نگه میداشتم درد تموم میشد باز راه میرفتم دوباره ساعت یک رفتم داخل معاینه کرد گفت تعغیر نکردی برو باز راه برو دوساعت دیگه بیا باز رفتم راه میرفتم یکم مینشتم رو صندلی دوباره بعد دوساعت رفتم داخل معاینه شدم همون اوضاع قبلی بود تا ساعت پنج صبح همینطور از درد ناله میکردم دیگه رفتم داخل معاینه کرد همون چهار سانت بودم دیگه گفت لباستو عوض کن اومد نمونه خون و ادرار گرفت و آنژوکت وصل کردم رفتم اتاق زایمان معاینه شدم معاینه لگنی گفت لگنت یکم برآمدگی دارع ولی بچت زیاد بزرگ نیست و مشکلی پیش نمیاد البته که من چند روز پیش معاینه لگنی شده بودم پیش دکترم و معاینه تحریکیم شدم که دکتر من همین حرف رو زده بود اون موقع دوسانت بودم اومدن سوزن فشار زدن بعد دوباره معاینه شدم ماما گفت که شیش سانتی خوب دهانه رحم دارع باز میشه و سرم بستش و رفت (ولی به نظرم به این دلیل بست که من تو شیفت اون زایمان نکنم چون شیفت داشت عوض میشد )
مامان پناه مامان پناه ۷ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من