مادربزرگم برای دفعه دوم داره میاد تو این یه هفته دیدن نوزادم ،اصلا دوست ندارم بیاد ،خیلی حرفای بی ربط میزنه و مزاحمت ایجاد میکنه ،مثلا یه دفعه میاد سینه رو ذست میزنه اینطور شیر بده ،بعد ازاونور میگه دیگه بچه نیار ،یا لباس بچه فلانه وبعد میخوای استراحت کنی نمیزاره دقیقا هم تایم خواب بلندمیشه میاد ...

من نمیدونم چرا ۹ ماه حاملگی کسی نمیاد آب دستت بده بعد زایمان همه آوار میشن سر آدم.
من خودم استراحت مطلق بودم طوریکه جایی نمیرفتم مگر دکتر که گ
بگو زنگ خونه رو زدن بگن زنده ای یا نه
اما بعد تولد بچه آخر یه دعوا حسابی کردم که رفتن
هر روز هر روز میومدن لیوان خودشون هم آب نمیزدن که هیچ فضولی فضولی فضولی....


آخ یادم افتاد مخم داغ کرد

ای خواهر منک تا ۴۰ روز اومد شبام میخوابید
تا ۱۰مامانم ک بود اذیت مون می‌کرد
با طعنه و اخم
هیچ پدرسگی نبود بیاد جمعش کنه ببرتش گورستون خودش
زنیکه بیصاحاب

درکت میکنم مادر بزرگ من بدتره عزیزم سخت نیست او بچتم خیلی کوچیک کی کارهات میکنه

قشنگ با تمام وجودم درکت میکنم فقط فرق من باتواینه که من مادرشوهر وخواهرشوهرم هرروز تا یک سالگی دخترم میومدن توهر شرایطی سر ظهر اول صبح توهمه چی هم نظر میدادن خداروشکر اون روزام گذشت برای شما هم میگذره فقط باید صبور باشی

از خدا فقط صبر و تحمل میخوام از دست این آدما😑