۱۳ پاسخ

🤰اینو جا انداختی

یه روز که مادر شوهر مزاحم میره خونه عروس همون روز مرد خونه سک. س مخاد و بادمجون بدجور حرکت کرده و ب خانومش میگه ده دقیقه بیا کارت دارم زن که از بادمجون مرد متوجه حرکت شدنش شد و لب دندون گرفت گفت اوا خاک عالم و خجالت کشید چرا که مادر شوهر کوافت داشت نماز میخوند مرد با پرخاشگری جوری که زن بشنوه و ننش نشنوه سر زن دعوا مرد گفت میخامممم و زن گفت ب منچه ب ننت بگو بره ولی مرد اصلا حضور ننشو نمیدانست و با لب اب ریخته خمار رفت سمت زن و توی اناق حبسش کرد لبساشو در اورد فقط شرت سوتین تنش بود یه سیلی محکم ب هو زن زد و زن گفت اووووخ اووو یواش ناخوداگاه بچه شیر دهشون بیدار شد و زن نشیت روی بادمجون مرد و مرد میجنباد و زن بچه را شیر میداد همونجا اب مرد اومد و بچه هم دوباره خابید زن رقصید و مرد هم بعدش رقصید زیرا که هم بچه خابید هم ابش امدددد و مرد بعدش ب چرت ادامه داد زن بدبختم رفت خودشو با اب بشوره😐👌🏻

👉👌

اب اب زن و مرد رو تخت میرقصن. بچه میاد . تو کیونش شرت خوشگل میپوشه اب دهن شوهرش راه میفته زنه میگه خبری نیست مرده داد میزنه زن لب و گاز میگیره میگه خجالت بکش مرد میگه دیره این دیگه راست شده 😆

منم نمیدونم 🤨

بلندشدن
لب گرفتن
صدازدن
نخاستن
خوردن
ل خ ت شدن
ش ی ک زدن
تعجب کردن
شیر دادن ب بچه
رقص برا ادامه برنامه
رفتن روتخت و....
ریختن آب

خوابیدن
خوردن
دادن
کردن
بوسیدن
زاییدن

من میام پایین معما حل کنم

دهنت 🤣🤣🤣🤣

داستان های پنجشنبه شب

بلدنیستم

نینی😂😂😂

🦧🦧🦧🦧🦧🦧🦧

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۱۸ ماهگی