از زندگیم خیلی سَرد شدم تنها دلخوشیم بچمه 11 ماه کامل رابطه نداشتیم تو بارداری مشکلی نداشتم شوهرم میترسید هیچ رابطه ای برقرار نکردیم تلاش کردم ولی قبول نمیکرد
و بعد زایمان 40 روزگی به اصرار خودم و داشتیم بخودم لذتی نداد جز درد شوهرمم ارضا نشد گف چون التم زخم شده حالاام ک از 40 روزگی تاحالا سمتم نیومده خسته شدم دیگه از این وضع دلم میخواد جا خوابمو کلا جدا کنم ازش گند بزنم تو این زندگی از تلاش یه طرفه خسته شدم بهشم هرچی میگم از رفتارات خستم مثل گاو میمونه بخودش نمیگیره هیچ😔

شوهرت يكم مشكوك☹️ولي كاري از دستت برنمياد كه مجبوري خودتو بزني به بي خيالي و بسازي اگه ميتوني يكم به خودت برس خونه رو شادكن لباس هاي جذاب بپوش ببين تغييري ميكنه يانه

ببین خدا این رو گذاشته ک مردا کمتر حس نیاز کنن بعد زایمان

اصلا اون مرد هست چطوری میتونه اینقد بمونه

واقعا خیلیا میگن این مشکل دارن چرا آخه واسه من اینجوری نیست مثل سابقه ولی مگه میشه ۱۱،ماه رابطه نداشته باشی

ن چرا جای خوابتو جدا کنی
سعی کن باهاش صحبت کنی اگر حضوری نمیتونی بهش پیام بده بگو که نیاز به محبتش داری نیاز به آغوشش داری و.... ب خودت هم برس حسابی خونه زندگی و خودت و مثل قبل کن نزار الکی زندگیت خراب بشه

نمی‌دونم چرا مردا بعد زایمان اینجوری میشن منم دقیقا همین مشکل رو دارم

بعد از رایمان همه همینطورن ولی من سعی کردم درست کنم

همشون ی گ..هن ماله منم اینجوری شده نمیاد سمتم میره پو..رن میبینه

منم این مشکل رو دارم