۵ پاسخ

شوهر منم همینه بود و هست بهتره نسبت به قبل ولی اینجور آدما بین تروماهای بچگی شون گیر کردن و دست خودشون نیست بگو خیلی آسیب میبینه نذار اتفاقات بچگیت برای بچه خودتم تکرار بشه

منم اینجوریم‌بخصوص ازجای دیگه عصبی باشم سربچم‌داد میزنم دلسا ک عادت کرده یعنی لجبازیایی میکنه ها

شوهر منم همینه

منم اینجوری ام ،شوهرت آذر ماهی نیست؟

منم اینجوریم
دست خودم نیست زود عصبی میشم زودم گریم میفته که چرا داد زدم

سوال های مرتبط

مامان م سهیل مامان م سهیل ۳ سالگی
امروز بدترین روز زندگیم بود حالم انقدر بده که نه چیزی میتونم بخورم نه میتونم بخوابم پا پسرم از خونه ی مادرم داشتم میومدم پسرم گریه کرد گفت سر سره گفتم باشه چندتا سر بخور بریم یه مادری بود بچش خیلی و. ح ش ی بود با اینکه از پسر من چند ماهی ک چک تر بود اینا داشتن بازی میکردن من به پسرم گفتم مامان اروم بازی کن حواست باشه بعد اون پسره اومد پسر منو چنگ انداخت مادرشم پیشش بود من زود پسرم رو کشیدم کنار گفتم مامان عیلی ندا ه اونم نی نیه برو بازی کن پسرم رفت دوباره اون اومد تو سر سره دستشو انداخت صورت پسرم بعد سرش داد زد پسرم دستشو زد اون ور گفت چرا چنگ میندازی مادرش فکر کرد پسر من اونو زد گفت اقا پسر چرا میزنی داد زد سر بچم یدونه زد یهش من بهش گفتم پسرم نزد بچت داشت چنگ مینداخت دستشد زد اونور بعدشم اینا دوتا بچن چند بار من بچه ی خودمو کشیدم اوردم اینور دوباره این بچه اومد پسر منو زد بعد پسرم بلند سرش داد زد گفت نکن مادر احمقش عوض اینکه بچش رو ببره کنار اومد پسر منو زد که چرا داد میزنی گفتم خانم محترم پسر شما زد پسر منم سرش داد زد مادره ی احمق برگشت فحش خیلی بدی بهم داد اونجا همه داشتن بهش میگفتن خانم چه خبره بچه شما داره اذیت میکنه تازه طلب کارم هستی منم چند تا بارش کردم بچم رو برداشتم اومدم نصف راه بودم دیدم یکی همچین زد تو گوشم که سرم سوت کشید برگشتم ببینم کیه یکیم زد تو گوشم نگو برادر زنه بوده ۱۲ یا ۱۳ سالش بود انقدر غافلگیر شدم زبونم بند اومد پسره فرار کرد
مامان Rasta مامان Rasta ۴ سالگی
سلام خانوما ترو خدا کمکم کنید خیلی ناراحتم😔
دخترم س سال خوردیشه خیلی اخلاقش بد شده یهو میزنه ب کسی ب بزرگ تر از خودش بعد چش سفیدی میکنه برا طرف ک هیس هیچی نگو میزنه ب بچهای بزرگ تر از خودش ب دوستای خودم بعد نگاه تو چشمام میکنه بقران بخدا من نزدم قشنگ نگاه میکنه دروغم میده سر خود شده اصلااا حرفم گوش نمیده اخلاقاش خیلیی بد شده ک یهو باورم نمیش این دخترم میگم چشه یعنی من مقصرم؟ یعنی دخترم داره دیونه میشع؟ قراره اینجوری بمونه اینقدر دروغ بده ی بچه معصوم س ساله باعث این رفتارش منم؟ 😔چ گناهی داره اخه انقدر بد شده دیگ تو جمع خانواده اینا هیچکس دوسش نداره انقدر بدبخلاق بیتربیت شده میزنه ب کسی یا اذیت میکنه یا زور میگ مامان بابای بقیه بهش چیزی میگن حتی نمیتونم طرف داریش بگیرم چون مقصره و دروغم میده و خورد میشم نمیتونم طرفش بگیرم دلم اتیش میگیره بچمه ولی دست خودش نیست انگار روانی شده انگار مریضه تروخدا بهم ی چیزی بگین این کاراش یعنی چ باید چیکاررر کنم از فکر دارم دیونه میشم😔😔😔
مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
خیلی دلگیرم . دارم سعی میکنم بخاطر بچه تو شکمم گریه نکنم ولی نمیشه . بخاطر این وضعم خیلی روحیم داغون شده😭 خونم ب هم ریختس اینقد کثیفه و ریختو پاش ک ک وقتی راه میرم همه چی زیر پام ریختس. بیشتر ریختو پاششم کار پسر ۳ سالمه یعنی هرچی تو اشپزخونه و اتاق خوابا هستو هر چی تو کشوها هستو هر چی تو کابینته رو خالی کرده بیرون .منم ک استراحت مطلقم نمیتونم جمع کنم 😭 هنر کنم بهش غذا بدم بخوره ک اونم خیلی بد غذاست غذا میدمش توفش میکنه کل فرشم شده برنجو غذا ک ریخته.شوهرم هم ک سرکاره موقه ای هم ک خونست در حدی ک ی غذا درست کنه و بره بخوابه از خستگی.حالا اینا جدا ناراحتی اصلیم سر تربیت این بچست اصلا نباید بهش بگم بالا چشمت ابرو باباش بهش برمیخوره .هر دفه سر سفره کل غذاها ی هممونو قاطی میکنه و پرت میکنه اگه بگمش نکن میزنه زیرگریع اونم ک گریه کنه شوهرم از سر سفره پا میشه قهر میکنه .یعنی هر روز همین بساطو من دارم. امروز دیگه من پاشدم از سر سفره دیگه طاقتم طاق شده .هورمونام ب هم ریخته نمیتونم گریه نکنم