خیلی دلگیرم . دارم سعی میکنم بخاطر بچه تو شکمم گریه نکنم ولی نمیشه . بخاطر این وضعم خیلی روحیم داغون شده😭 خونم ب هم ریختس اینقد کثیفه و ریختو پاش ک ک وقتی راه میرم همه چی زیر پام ریختس. بیشتر ریختو پاششم کار پسر ۳ سالمه یعنی هرچی تو اشپزخونه و اتاق خوابا هستو هر چی تو کشوها هستو هر چی تو کابینته رو خالی کرده بیرون .منم ک استراحت مطلقم نمیتونم جمع کنم 😭 هنر کنم بهش غذا بدم بخوره ک اونم خیلی بد غذاست غذا میدمش توفش میکنه کل فرشم شده برنجو غذا ک ریخته.شوهرم هم ک سرکاره موقه ای هم ک خونست در حدی ک ی غذا درست کنه و بره بخوابه از خستگی.حالا اینا جدا ناراحتی اصلیم سر تربیت این بچست اصلا نباید بهش بگم بالا چشمت ابرو باباش بهش برمیخوره .هر دفه سر سفره کل غذاها ی هممونو قاطی میکنه و پرت میکنه اگه بگمش نکن میزنه زیرگریع اونم ک گریه کنه شوهرم از سر سفره پا میشه قهر میکنه .یعنی هر روز همین بساطو من دارم. امروز دیگه من پاشدم از سر سفره دیگه طاقتم طاق شده .هورمونام ب هم ریخته نمیتونم گریه نکنم

۷ پاسخ

بنظرم اول شوهرت رو تربیت کن.یعنی چی....بچه رو تربیت نکنی که آقا ناراحت میشه؟؟؟؟ببخشیدا ولی ما ترکا یه مثل داریم میگه عزیزم عزیزه،اما تربیتم عزیزتره...یعنی بچه ام رو چون دوست دارم باید تربیتش کنم.اونم درست و هماهنگ با پدرش.خودتم که وضعت اینه همه بار اون خونه روی دوش تویه...تازه دومی بیاد کارت سخت تر میشه....

با باباش صحبت جدی بکن عزیزم

بیشتر از خود بچه باباش رو مخه. یه روانشناس کودک معرفی کن بره باهاش صحبت کنه

سخته عزیزم کاملا درکتون میکنم،به نظرم با ریخت و پاش خونه کاری نداشته باش ،چون تا تمیز کنید دوباره به همین روال بر میکرده ،حتما از مادر و خواهر یا دوستی کمک بگیرید،هر چقدر به بچه بگید نکن متاسفانه بدتر میکنه ،میدونم سخته ولی باید صبور باشید

این روزها هم میگذره قوی باش و یکمی بیخیال

ماهم همینیم بخدا..
من پسر دومم ۱۰ ماهشه..
سخته گلم ولی باید راه بچه رو پیدا کنی
مثلا قبل اینکه شوهرت بیاد بهش غذا بده زیر سفره ای بزرگ بخر هر چی بریزه کاری نشه..
بازی و اینا موقع غذا چاره ای نیس
یعنی یک سره پسرم گریه میکنه

عزیز دلم انشالله که بهتر میشی وب کارات می‌رسی ریخت وپاش که ول کن باشه سرش گرم باشه تو رو اذیت نکنه . کارای خونه همیشه هست ب فکر خودت باش . فقط کارای سرسفرش اعصاب میخواد من دخترم کوچیک ک بود انجام میداد دیگه نداشتیم این کار قاطی کردن غذا رو بکنع. بشقاب جدا بزار بگو هرکار مخای بکنی فقط با غذای خودت بکن . اون کاراشو داره با گریه پیش میبرع

سوال های مرتبط

مامان Rasta مامان Rasta ۳ سالگی
سلام خانوما ترو خدا کمکم کنید خیلی ناراحتم😔
دخترم س سال خوردیشه خیلی اخلاقش بد شده یهو میزنه ب کسی ب بزرگ تر از خودش بعد چش سفیدی میکنه برا طرف ک هیس هیچی نگو میزنه ب بچهای بزرگ تر از خودش ب دوستای خودم بعد نگاه تو چشمام میکنه بقران بخدا من نزدم قشنگ نگاه میکنه دروغم میده سر خود شده اصلااا حرفم گوش نمیده اخلاقاش خیلیی بد شده ک یهو باورم نمیش این دخترم میگم چشه یعنی من مقصرم؟ یعنی دخترم داره دیونه میشع؟ قراره اینجوری بمونه اینقدر دروغ بده ی بچه معصوم س ساله باعث این رفتارش منم؟ 😔چ گناهی داره اخه انقدر بد شده دیگ تو جمع خانواده اینا هیچکس دوسش نداره انقدر بدبخلاق بیتربیت شده میزنه ب کسی یا اذیت میکنه یا زور میگ مامان بابای بقیه بهش چیزی میگن حتی نمیتونم طرف داریش بگیرم چون مقصره و دروغم میده و خورد میشم نمیتونم طرفش بگیرم دلم اتیش میگیره بچمه ولی دست خودش نیست انگار روانی شده انگار مریضه تروخدا بهم ی چیزی بگین این کاراش یعنی چ باید چیکاررر کنم از فکر دارم دیونه میشم😔😔😔
مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه