۱۱ پاسخ

شله زرد تو پیاله های کوچیک

سلام عزیزم تا چقدرمیتونی هزینه کنی برای مادرشوهرت که به رحمت خدا رفته
داخل اقوام همسایه نزدیکان هرکی میبینی دستش تنگه به اون کمک کن هم برکتش به زندگی خودت میاد هم دل اونطرف شاد میشه هم روح مادرشوهرت شادمیشه عزیزم
من قبلا نذر میدادم اما چندماهه اصلا نذر نمیدم هرچی درتوانم بود میدم به اونایی که میشناسم واقعا هم برکت ومعجزه هاش توزندگیم دیدم 🌹

منم میخوام خیرات بدم بزای مادرشوهرم شاید خرما و شکلات بدم بزای مامانم شابد چادر نماز

خیلی عالی منم مادرشوهرم فوت کرده میخوام آش بپزم بزارم تو پیاله ببرم سر مزارش .....مامانم نمیدونم چی بخرم

چقدر خوب . حتما که خوشحال میشه. و وقت دعا خوندن حتما یاد شما هم میافته

فردا روزه مادره؟

استند لوازم ارایش گرفتم واسش.
اره عالیه😍

نه اصلااااا بد نیست اگه سجاده و جا نماز همرنگ مفاتیح بگیرید خیلی زیبا میشه
و برای مادر همسرتون که خدا رحمتشون کنه روحشون قرین رحمت و آرامش باشه
پیشنهاد من اینه که آش رشته بدین هوا هم خنک شده که فکر کنم سمت شما سرد باشه یه چی گرم مثل آش توی هوای سرد خیلی خوبه
البته پیشنهاد منه و تصمیم با خودتونه

میخواستم سشوار بخرم اما پول ندارم همون یه شاخه گل احتمالا

بهترین هدیست به نظرم مامانتم خیلی خوشحال میشه
شرایطشو‌داری شعله زرد پخش کن

چرا بد باشه کنارش سجاده خیلی شیک بخر با روسری شال

سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۲ سالگی
سلام مامانهای عزیز
تا امروز هر چی کتاب اینجا معرفی کردم برای کوچولوها بوده. امروز گفتم یه دونه برای خودمون معرفی کنم. این روزها دارم کتاب "یک عمر کار، درباره مادر شدن" رو می‌خونم. کتاب رو ریچل کاسک نوشته و طهورا آیتی ترجمه کرده. نشر بیدگل هم منتشر کرده. کتاب عجیبیه. روایت یه زن شاغل و کمی تا قسمتی فمنیست از بارداری و مادر شدنه. اگر دنبال توصیه و راهنمایی برای مادر بهتری بودن هستید این کتاب مناسب شما نیست! اینجا فقط روایت شخصی یه زنه از پروسه بارداری و مادر شدن، روایت تنهایی هاش، سردرگمی هاش، کلافگی هاش، تلاش‌هاش برای زنده نگه داشتن زندگی اجتماعیش و لبته عشقش به فرزندش. رمان نیست، به صورت نانفیکشن / non fiction نوشته شده. تو فارس نمی‌دونم چی میگیم بهش.. روایت نگاری شاید.
من خیلی دوستش دارم، باهاش خندیدم و گریه کردم. به نظرم مخصوصا برای مامانهای شاغل یا مامانهایی که شاغل نیستن ولی قبل بچه‌دار شدن زندگی اجتماعی پررنگی داشتن میتونه خیلی جذاب باشه.
عکس پشت جلد و فهرست فصل هاش رو تو کامنت‌ها براتون میذارم.
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱ سالگی
شام پسرک
پلو و ماهیچه پختم خورد و الآن رفته با باباش بخوابه.
خودمم تازه کتاب و جزوه هارو دراوردم که شروع کنم به درس خوندن.
خیلی خیلی خسته ام اینروزا.
هنوز سیستم بدنم به این سبک زندگی و سرکار و دانشگاه رفتن و مادری کردن عادت نکرده بعد از این وقفه ای که برای بارداری و زایمان و بچه داری داشتم دیگه روتین سابق قبلی رو فراموش کردم.
جسمم خسته روحم خسته مغزم خسته...
تو رویاهام خونه ای دارم کنار خونه مامانم؛ مامانم رو سرطان لعنتی ازم نگرفته؛ ایلیارو گاهی میذارم پیش مامانم و خواهرم و خودم میشینم به درس خوندن و استراحت کردن. درحالیکه شام خوشمزه مامان آمادست و خیالم از شام ایلیا راحته دراز میکشم و کمی کتاب میخونم.
ولی حیف که تمام اینها برام یک رویاست.
خلاصه اینارو نوشتم که بگم اگه این شرایط رو دارین اگر مامانای عزیزتون در قید حیاتن اگه کسی رو دارین که یکساعت کوچولوهاتونو نگه داره به کاراتون برسید خداروهزاربار شکر کنین و بدونین خیلیااااا در حسرت این شرایطن...