۱۱ پاسخ

من از روز سوم رو به راه بودم دیگه
فقط وقتی دراز میکشیدم برای بلند شدن نیاز به کمک داشتم

من بعد ده روز🥲نزاشتن برن خونه بابام بمونم بعد ۳۵روز رفتم
ولی مادرشوهرم کمکم میکرد ولی دگ هرچی باشه ظرف درمیاد لباس درمیاد خونخ تمیز کاری میخواد خودم میکردم هی هم میگف ک دیگه بعد از ده روز خوب میشی خودت 🥲واقعا الانم یادم میوفته ناراحتم میشم انگار نوه فقط مال اون بود ن مادرم💔بعد اونموقع هم افسردگی ک گرفتم بیشترش بخاطر این رفتارا بود فکر هم میکنم حالم بد میشه

من از بعداز 10روزم کارهامو کردم

همون روز اول خودم بودم

من ی ماه پیش مامانم بودم بعدش باز ی ماه هم مامانم پیش من بود سزارین خیلی بدع یادم میاد حالم بد میشع

من ۹ ماه بارداری رو خونه بابام بودم ‌بعد زایمان ۶ روز خونه بابام موندم همه چی خوب بود که خانواده همسر اومدن منو بردن خونه خودشون ۶ روز موندم اونجا بعد پدر شوهرم سرما خورد به بچه ۱۰ روزه سرما داد هم خودم هم بچه سرما خوردیم من علاوه بر درد زایمان تب شدید هم داشتم‌از اون کرم پدر شوهرم بامن دعوا گرفت سر پسر جانش منم بلند شدم شبانه رفتم خونه خواهرم .یکی دو روزم اونجوری آواره بودم که ۱۲ روزگی رفتم کاملا خونه خودم .

منم بعد سه روز خودم کارامو کردم.

من روز سوم پا شدم و کارای شخصیمو میکردم ولی مادرم و خواهرمو عروسمون پیشم بودن و بچه رو نگه میداشتن و غذا درست میکردنو.... البته هنوزم مامانمو پیشم نگه داشتم بعد ۵ ماه 😐

من از روز اول ک سز شدم اومدیم خونه خودم کارامو کردم ولی الان درد شدید گرفتم چند روزه رفتم پیش پزشکم گفت باید بیشتر استراحت کنی

منم تا نه روز

منم تا ده روز کمک گرفتم بعدش خودم سرپا شدم

سوال های مرتبط