3روز بود خودم کردم
خواهرشوهرمن تا ۵۰روز بهش رسیدن دست ب کاری نمیزد حتی کارای بچش برامن سخت بود چون خونوادم شهرستان بودن بچمم کولیک داشت همش گریه میکرد خودمم باهاش ازصبح تاوقتی شوهرم بیاد هیچی نمیخوردم حتی داروهامم یادم میرف شوهرم وقتی شیفت بود ظهرا برام غذامیخرید میاورد میخوردم میرف
بعد دوهفته ازهمون اولم نشیتم نخوابیدم شبابابچه بیداربودم
از همون لحظه ک از بیمارستان رسیدم خونه
من یک ماه چهل روز ب بعد کم کم تونستم
روز دوم بچه بغلم تو خونه راه میرفتم کارامم میکردم چون باید به خودم تکیه میکردم و کمکی نداشتم
من بعد ۱۰ روز
تا ده روز اول کمکی داشتم بعدش همه کارا رو تنها میکردم تا غروب شوهرم از سرکار میومد ولی خیلی سختم بود درد نداشتما از اینک بچه هر یک ساعت پا میشد شیر میدادم مایبیبی عوص میکردم بعدا دوباره خوابوندنش ی داستان بود از صب هیچی نمیرسیدم بخورم تا عروب شوهرم میومد
بعد ده روز
کمتر از ده روز
من از روز سوم مجبور بودم خودم همه کارامو بکنم حتی شستن بچه
یه هفته😑
من از سه ماهگی بچم خودم دیگ کارهامو کردم 🤣
قبلش خونه مامانم بودم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.