سوال های مرتبط

مامان ویا🩷 مامان ویا🩷 ۱ سالگی
امشب خیلی دلم شکست
اول ک فک نکنم هیچکس بچش مث بچه من بداخلاق و نق نقو و شیطون باشه
از صب ک بیدار شده فقط جیغ و گریه و نق نق همه زندگی را بهم ریخته سی ثانیه حواسم بهش نبود بالشت گذاشته زیر پاش شبرخشکش برداشته دور خونه ریخته
بعد ناهار بهش دادم لج کرده ریخته آب انار میخاست دادم همشو ریخته رو قالی
فقطم نق نق کردن بلده چیزی بخاد بهش ندم روانیم میکنه از جیغ و گریه همش میخاد بره رو کابینتا
عصر بستنی خورده دور دهنش پر بستنی بود مالیده ب من
شب خانم بازی بازی هی دستش را میبرد تو دهنش عق میزد میخندید بعدم اینقدر اینکارا کرد بالا آورد گندددد زد ب زندگیم
خستم کرده کلافه ام کرده میخام بمیرررررممممم
نشستم گریه کردن رفتم تو حیاط فقط جیغ میزدم یکم خالی بشم ولی در نهایت هیچکس درکم نمیکنه
مثلا مامانم میگه همینه دیگ بچس حالا بخدا من اینکارا را میکردم خیلی کتک میخوردم
خدایاااااا
هیچکس تا بچه نق نقو و بداخلاق نداشته باشه درکم نمیکنه بخدا از نوزادیش همینجوری بود زهرمارررر میشد بهم یه بیرون رفتن همش گریه نق
مامان دلسا🩷دخترم🩷 مامان دلسا🩷دخترم🩷 هفته بیست‌وچهارم بارداری
اولین روز از شیر گرفتن به پایان رسید😁
صبح که دیگه بیدار شد اخرین وعده ی شیرشو خورد
بهش صبحونه دادم بعدش هی نق زد که شیر میخوام سر سینم چسب برق زدم گفتم می می اوخ شده درش اوردم نگاهش کرد گفتم بیا دست بزن ببین اوخ شده دیگه رفت اون طرف نشست و باز نق نق کرد تصویری زنگ زدم مامانم یکم حرف زدیم با مامانمم دردودل کرد که می می اوخ شده بهشم نشون دادیم😀
خلاصه بهش میوه دادم خورد یه یک ساعت بعدش نهارش دادم و از خونه رفتیم بیرون خونه مادر شوهرم اونحا هم چند بار نق زد که شیر میخوام گفتم می می اوخه یکم که نق زد بعدش بهش یه خوراکی یا میوه میدادم
بهتر میشد یادش میرفت دیگه عصرش خیلی داشت بهونه میگرفت بردمش تو حمام اب بازی کرد یه نیم ساعتی سرش گرم شد اومد بیرون تا یکی دو ساعت اوکی بود باز شروع کرد ارونحا اومدیم بیرون رفتیم خونه مامانم(خونه ی مادر شوهرم و مامانم به هم نزدیکه)دیگه اونجا یکم بازی کرد بستنی خورد قبلشم بهش شام داده بودم
تا ۱۲ که اومدیم خونه اومدیم تو اتاقش یکم با اسباب بازیاش بازی کردیم دیگه گفتم بخوابیم هی می می کرد گفتم اوخه گیجه خواب بود دیدم خیلی نق میزنه توی عصاری خوریش میوه ریختم اومدیم توی تشکش یکم اونو خورد یکم زدم پشت کمرش و خدا را شکر خوابید
حالا دلسا وسط شب بیدار میشد همیشه ببینم امشب چی میشه🤦🏻‍♀️
انشالله بگذره زودتر
سینه هامم سنگین شده یه بار دوشیدمش باید برم یکم دیگه بدوشمش که سبک بشه کمی