بچه من یماه ب دستگاه اینتوبه وصل بود بدون شیر وحالش بد
وای تموم اون روزای بد یادم اومد
وقتی انیا رو تو هفته ۳۲ بارداری به دنیا اوردم و خودم با اون دردا و اون بی تجربگی باید بایه نوزاد تو بیمارستان تنها میبودم
دقیقا فکر کنم کسی مثل من عذاب نکشیده ۶ روز و ۷ شب برای زردی پسرم بستری شدیم اصلا هم پایین نمیومد اولش که میگفتن تب داره باید بره آن ای سیو خلاصه کلی سختی هر روز نزدیک چهل بار گریه میکردم باعث شده بود افسردگی بگیرم وای بره اون روزا
واقعا سخته دخترمن شش روزبیمارستان بودسه روزاول فقط گریه کردم خداروشکرکه دخترم خوب شدگذشت
اره واقعا سخته منم خیلی زجر کشیدم خدا پدر مادر دکتر برفه ای رو بیامرزه یه قطره دست ساز داد بگ۱روزه خوب شد
وااای نگو که باز یادم اومد دختر من زردیش 22 بود دوشب بستری شد بچم کولیک هم داشت آنقدرررررر گریه میکرد کل بچه هارو بیدار میکرد یعنی تو اون دوشب یه ساعت اشک من بند نمیومد اصلا یادم نمیره اونروزا رو.. لعنت به زردی که شیرینی مادرشدنو از آدم میگیره 😥
وای که منم چقد سختی کشیدم خداروشکر که گذشت
وای خیلی سخت بود من جیگرم میسوخت میدیدم زیر دستگاه بود دخترم شکر که به خیر گذشت
🥺🥹🥹🥹
اخییی عزیزم الان با تموم سختی ها گذشته بزرگ شده گل پسر
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.