۱۳ پاسخ

ولش کن عزیزم

میخواد بگه منم حالیمه
متاسفانه ننه شوهر منم اینجوریه
همش اطلاعات غلط رو باجدیت و اعتماد به نفس میگه ادمو گمراه میکته

چرا راجع این مسائل حرف میزنین؟
من ۹ ماه بارداریم حتی یک کلمه در مورد حاملگیم حرف نزدم باهاشون
فقط خبرمو گرفتن گفتم خوبم همین

عزیز اون میخواد استرس بهت نده،کلا طبیعی آدم استرسی بشه و حساس، ولی مطمعن باش اطرافیانت نگرانتن که یسری حرفارو میزنن شما به دل نگیر

عزیز مشکلت اینه میری با جزییات می‌زاری کف دستت مادرشوهرت! چه نیازی همه چیو بش بگی؟!!! خودت بهش آتو میدی
و نکته بعدی اینکه تو هفته نا کلا چه بخای چه نخای سر بچه تو لگن باید بیاد ! فرایند زایمانه
منم درد دارم گاهی
دیگه نهایت خونه پرش دو هفته زایمانمونه!

از بس پر شدم دیروز هرچی دم دستم بود زدم شکستم استرس شدید بهم وارد شد حالا نشستم تو خونه دارم غصه طفل معصومم بچه رو میخورم اونم رفته برا خودش جشن روز مادر و عشق و حال

انگار شدم براش مترسک فقد میاد خونه یه سر میزنه در حد پنج دیقه دیگه میره و پیداش نمیشه

خب لازم نیست همه جزئیاتی که دکتر بهت میگه برای همه تعریف کنی
وقتی داشتی می‌رفتی زایمان کنی، خود پسرش بهش خبر میده

اره بهت حق میدم میدونی اونا قسط بدی ندارن از رو دل سوزی ولی نمیدونم چرا منم همینجوری شدم اصلا هر حرفی ک میزنه بهم بر میخوره یا عصبانی میشم درکل روش حساس شدم مادرشوهر منم میگه سوار موتور نشو برا خوبی خودم میگه ها ولی من اهمیت نمی‌دم و میگم ولش وقتی وسیله دیگه ای نیس گاهی اوقات مجبور میشی سواربشی

دلم میخواد زار زار گریه کنم از دست شوهرم نمی‌فهمم اونو دیگه باید چیکارش کنم چجوری تحملش کنم

من انقد حالم بده که نشستم تو خونه گوشیمم همه رو بلاک کردم تا حرفای بقیه رو نشنوم

خب باهاش حرف نزن جواب تلفنشو نده

ولشکن اهمیت نده
اصلا نرو پیشش که بخوای حرفاشو بشنوی

سوال های مرتبط