۹ پاسخ

گفتم باشه یکم دراز بکشم آرامش بگیره باهاش حرف میزنم و عذرخواهی میکنم

یه چیز شیرین بخور به پهلو چب بخواب تکون میخوره نخورد برو بیمارستان

کی این اتفاق افتادچن دیقه پیش

داداشم زنگ زد پاسگاه اجازه بگیره بریم گفت سیل شدیدی هست گفت خواهرم حامله هست گفت بری زن مردم سیل ببره ما جوابگو نیستیم

ن عزیزم چیزی نیس

دراز کشیدم هنوز حرکت حس نمیکنم .راهی نیست بیمارستان برم بخاطر سیل جاده ها بستن

وقتی تو براش میخوری اونم باید بخوره حتی باید با زبونش توش کنه تا بتونه داغت کنه مثلا عسل بریز داخلت بگو تو با زبونت بکش بیرون و مک بزن بخور

منم پام سر خورد ولی تونستم کنترل کنم خودم اما چون ترسیدم روز بعدش تبخال زدم

ن عزیزم اروم باش استراحت کن فقط

سوال های مرتبط