ببین عزیرم این آقا چ ارزشی برات قائل شده. تو رو ترک کرده بعد چند ماه برگشته میگ از تو بهتره پیدا نکرده. میگ بیا ازدواج کنیم بچه تو نیار 5 سه مهریه خونه مامانم زندگی کنیم سالی یبار بچتو ببین و.... تازه اونم یکی دو سال اول میبره مطمئن باش. دیونه شدی خواهرم؟اگ قراره از بچه ات بگذری حداقل برای ی شرایط خیلی خیلی بهتره بگذر
عزیزم کاری به شرایط پسر ندارم ولی الان شما دارید از وابستگی به بچتون حرف میزنید وبعد ازدواج سالی یکبار برید دیدنش اصلا دیگه بچتو ن شمارو به عنوان مادر قبول داره ؟ویا همسر سابقتون اجازه میده پسرتون رو ببیند؟والان اون پسر گفته میبرم حرفشو زده ممکنه تا چند وقت دیگه بزنه زیرش
عزیزم خواهرم بعداز طلاقش یع خانواده اومدن برای خواستگاری بنظر خانواده خوبی بودن ولی پسره هنوز زنش طلاق نداده بود ومیرفتن دادگاه بعد ماقبول نکردیم وگفتیم ان شاالله که زندگیتون خراب نشه ولی اگه طلاق گرفتین بعد بیان تا حرف بزنیم این اقا هم طلاق گرفت بعد برای اشنایی شماره خواهرم رو گرفت بعداز دوماهی رفتن وخبری نشد تا یکسال بعد دیگه من خودم رو کشتم گفتم نگیر خواهر اینا ظاهرشون وباطلشون فرق داره ولی گوش نکرد دختر خواهرم اون موقع ۳سالش بود از اول شرط خواهرم قبولی بچه بود واوناهم قبول کردن وگفتن بالای خونه ملمانش قراره خونه بسازن وکمی طلا میخرن ولی بعداز عقد ورق برگشت پسره همه رو الکی گفته بود بماند که چه خانواده بی ادبی داره همش خواهرمشکل داشت ولی هنوز پیش مامانم بود خواهرم گفت نمیخوام باز حرفم تو دهن فامیل بیوفته پول پیش خونه رو داد واجاره نامه به اسم خواهرم شد وسایلم کامل مال خواهرم اقا فقط با کیف لباسش اومد همش مشکل سر خانوادش ودخالتاشون پول لباس وخیلی چیزای، دخترخواهرم رو مادرم میداد خواهرم تو گوشی کارمیکرد برای خودش لباس میخرید الان ۴ماهه طرف رفته خونه مادرش درست روزی که ما داغ عزیز دیدیم اونم بی دلیل گذاشت رفت موندیم برای عزیزاز دست رفته گریه کنیم یا زندگی خواهرمون هنوزم درگیر دادگاهن تازگی گفته من باهات زندگی کنمم دخترت رو نمیخوام خواستم بگم از نظر من ته رابطه تو هم مثل خواهرم میشه نکن با خودت اینکارو برای خودت بیشتر ارزش قائل بشو وخوب فکرکن
یه بار ازدواج کردی هیچ خبری از قول و شرط قبل از ازدواج نیست
بعدشم زندگی با مادرشوهر اونم یکسال لطمه بدی به رابطتون میزنه
بنظرم ازدواج نکن چون بچه داری و خیلی اذیت میشی
شاید از حرفم ناراحت بشی،ولی خدا عفلت داده ی بار شکست خوردی آدم نشدی عشق وعاشقی نون آب نمیشه،تازه میخوای ازدواج دوم بری دربه دری بکشی خونه خانواده شوهر تازه تصمیم بگیره جگر گوشتو ببینی یا نه،بشین مادرتو بکن سنگینتری،تابری ی بار دیگه مهر طلاق بخوره تو شناسنامت
سلام، اینکه صادقانه حرفاشو زده بچه تو نمیخوام و اگه شرایط داشتم میبرتم ببینیش درسته، امابنظرم فقط زندگیو خراب میکنی چون پیش مادرشی توبگو براشش ماه هم شده دوام نمیاری
سلام عزیزم من الانپیامتو دیدم شما به چه دلیل طلاق گرفتید؟ تا الان صد درصد به شناختی ازمردا رسیدید دیگه؟معلومه خیلی بهش نشون دادی که میخواییش واسه همین شرط های عجیب غریب گذاشته
اگه پدرومادری داری که پشتتن و درآمد داری فعلا به ازدواج فکرنکن وبذار بچت بزرگ شه از آب و گل دربیاد تا اون موقع یکی پیدا میشه که همه جوره اوکی باشه
پسره چند سالشه ؟
اگه سی سالشه که تا الان خونه ساخته بود
حس ششم میگه حرفاش همه دروغه
ولی تو بهتر میدونی
خودت میتونی بهترین تصمیم رو بگیری
بنظرم ارزش ندار اینجور از بچه ت بگذری ایشون آخرین اولین مرد نیست شما ترس دارید
یه چیز بگم بهت
توروخدا درست تصمیم بگیر باهاش دوست باش تا بیشتر بشناسیش
یه سری پسرا عاشق دختر میشن ولی باهاش ازدواج نمیکنن چون میدونن جواب رد میشنون بنابراین با کسی ازدواج میکنن که فقط یه ازدواجی کرده باشن.
شغل داره ؟
بهش بگو خونه رو بساز بعد ازدواج .
توروخدا خونه مادرش زندگی نکن
نمیدونم چرا حس میکنم دروغ میکنه که میخواد خونه بسازه
بهش بگو خونه بساز بعد تصمیم میگیرم که باهات ازدواج کنم یا نه .
پسره قبلا ازدواج کرده ؟
میگم پسرت تا ۷ سالگیش با شماس .. بعدش میره پیش باباش؟ اگه پسرت دوست نداشته باشه با پدرش زندگی کنه چی ؟ قانون چه حکمی میده؟
به نظرم میخوای از چاله در بیای بیفتی توی چاه.شرایط بهتری بود ازدواج کن.اینجوری که گفتی اصلا آش دهن سوزی نیست که بخوای دوباره تن به ازدواج بدی.ازدواج نکنی بهتره تا با این پسره ازدواج کنی.معلومه اصلا سر حرفهاش نیست. به نظرم دوباره اشتباه نکن.با عقلت فکر کن نه با دلت.دیگه فقط خودت نبستی پسرت هم هست
سلام عزیزم شرایط شرط خیلی سخته واشتباه محض بودن مردایی ک میگن میذاریم بچه ببینی بعدعقدبزنن زیرش حونه مادرشوهرزندگی کردن اشتباهه ازکجامعلوم بری وبعدیکسال بلندبشی من الان نزدیگ ۵ساله یجازندگی میکنم تاحالامستقل نشدم ازاین ب بعدهم نمیشم ی بارجداشدی تجربه بشه واستون دوباره ازچاه نیافتین توچاه
حتما نظر خودت اولویته و نمیشه آدم خودشو جاز کسی بذاره
ولی در حال حاضر من باشم با این شرایط قبول نمیکنم .ازدواج نمیکنم
ولی باز عزیزم این نظر شخصیه منه
شما باید شرایط خودتو ببینی
امیدوارم هر تصمیمی میگیری بهترینها برات اتفاق بیفته
یکی از همسایه هامون شوهرش قبول کرد یچه اش رو نگهداره باخودشون ولی میگفت بعد دو سه ماه غر میزد و ادا در میاورد شوهره میگه ناچارا گذاشتم خونه مامانم تحنل دوریش نیاوردم جدا شدم لطفا چشم و گوشت رو باز کن نکنه خدای نکرده پشیمون بشی این بنده خدا شوهر اولش فوت شده بود
قبول نمیکنه پسرت پیش خودت باشه؟بعدم زندگی با مادر شوهر و چجوری میخوای تحمل کنی
خب چرا نمیزاره پسرت پیشت باشه چرا میخوای پیش مامانت باشه... بگو اگر منو میخوای باید شرایطمو هم قبول کنی بچمو بزار پیشم زندگی کنه
به مظرم هر كسي نظري داره و نميشه كلي گفت اما من باشم قبول نمي كنم، هم اين كه بچه رو ميدي به باباش شايد خداي نمرده بتلاش هم ازدواج كنه و بچه بيفته دست نامادري و هم اين كه از كجا معلوم خونه بسازه
سلام گلم خوبی
حلا این طوری واقعی شده خوبه همه شرایت درست سخت میشه ولی عادت میکنی کنار میای
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.