۱۱ پاسخ

از همین فردا روزی چند ساعت بچتو بسپار بهش،بگو میخوام به خودم برسم که اماده بچه دوم اوردن بشم،اگه اینی که شما از بچت اینجا گفتی رو، یه ماه بهش بسپاری،خودش میره وازکتومی میکنه

کاملا درکت میکنم ولی نمیتونم‌کمکت‌کنم😑من ک فعلا اصلا قصدشو ندارم
کسیم اسم‌بچه دوم‌بیاره جلوم‌با جفت پا‌میرم تو حلقش
دخترمم شیطون نیست متوسطه ولی من خستم چون زیادی حساسم رو بچه و زندگیم‌کلا وصل شده ب دخترم کلا فاصله گرفتم از زندگی زناشوییم و خودم

خب اون چرا تنهایی تصمیم میگیره ؟؟؟
این بدن خودته اگر نخوای بچه بیاری نمیتونه مجبورت بکنه

برو بزار بهش نگو من رفتم گذاشتم بعد به شوهرم گفتم

به عنوان کسی که تجربه داره بچه دوم اشتباهه بچه اول با دیدن بچه دوم بیشتر شیطنت و اذیت میکنه اگه ادم کمک داره اره خپبه ولی کمک نباشه مثله مادریی خواهریی کسی اشتباه

اخه فک نکن ایودی هم راحته سختیا و مراقبتای خودشو داره

من بچه دوم نمیخاستم چون بخدا مثل خودت فکر میکردم لاغر کرده بگدم به خودم مرسیدم وای چه روزایی 😶باردارشدم انگار یه سطل بزرگ یخ یهو از سرم ریختن وای خخخ، اینقدر برای خودم انرژی صرف کرده بودممممم یهو همش خراب شد ولییییییی الان دوتاهستن و عاشقشونم اینقدر این دومی شیرینتره من میگفتم هیچی دخترم نمیشه خدایا کمک کن پسرمو دوست داشته باشم الان نمیتونم حتی یذره تنهاش بزارم، فقط یه ساعت باشگاه میرم تنها میمونه پیش مامانم، بااینحال درس میخونم، میخوابونم شون بعد میخونم به خودم فقط باشگاه میتونم برسم برم ولی راضی ام چون تو چالش انداختم خودمو و همش تو تلاطمم از صبح 8 بیدار میشم ورزش میکنم صورتمو با ژل میشورم یه کمم به خودم میرسم بعد زود خونه بعد ناهار کوچولو میزارم چون خب غذاش فرق داره و زودم گشنه میشه، بعد زود ناهار خودمون بعد دخترم بیدار میشه صبونه میدم و این حرفا، ینی بعضی وقتا وقت نمیکنم خونه رو تمیز کنم لباس نوزادمو با دست بشورم ولی تو چالشم خوشم میاد فکر کن بعضی شبا ساعت 2 یا 3 مبخوابم صبح جنازه پا میشم😂البته الان 7 ماهشه 4 ماه اول خیلی سخت بود
ما دخترموونو از اول آماده بچه کردیم یجوری که آخراش کلافه بود یگفت پس چرا نمیاد، الانم انقدر دوسش داره اصلا اذیتش نمیکنه بااینکه چهارچشمی نگاشون میکنم و منم اذیت نمیکنه فقط میگه بیا باهام بازی کن منم که کلی کار ریخته رو سرم ، یذره بازی میکنم پا میشم، خلاصه سرت درنیارم من راضی ام اگه میتونی چالشو شروع کن

بچه دوم داغونت می‌کنه پسرت میکنه

اون میگه ایودی نزار که هروقت اراده کرد اب بریزه توش حامله بشی

عزیزم قرص بخور فعلا

خوب شما هم بگو این چیزی نیست که تنهایی براش تصمیم بگیری من بچه نمیخوام

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم