۴ پاسخ

به سختییی من هیچ کسو ندارم شوهرم اصلا بچه رو نمی‌بینه آنقدر زود می‌ره و دیر میاد مادرشوهرم همش سرکار خواهر شوهرمم که سه تا بچه داره خودش خانواده هم ندارم خودمم و بچم فقط جمعه ها میریم خونه مادر شوهرم یه موقع هوایی غریبی می‌کنه میگم از بس این بچه فقط منو میبینه

منم هیچ کسی دست تنها این وسط همه انتظار دارن غذا درست کنم به خونه برسم کارشون بکنم بخدا اصلا درک ندارن خودم در تعجبم
مادر شوهرم هرروز منتظر غذا بدم بهشون شیرینی درست کنم در صورتی که من دستشویی زورکی میرم
هرروز برادرشوهرم می‌فرسته
واقعا کلافم میان اینجا هی بچه رو اذیت می‌کنن این هم همش نق نق

دست تنها خداروشکر شوهرم نق نمیزنه یکسری روزا به هیچ کاری نمیرسم اونم چیزی نمیگه

تنهام از بیخوابی دارم روانی میشم غذا و خونه هم نمیرسم

سوال های مرتبط