امشب با اصرار اطرافیان مجبور شدم برم مهمونی یلذا
یعنی بچم اینقد جیغ زد و گریه کرد
بدلم زهر شد
اخر نفهمیدم چجوری جم کردم اومدم!!
هر کسی هم یه دستور میداد
دیوونم کردن
سرسام گرفتم!!!

پسر من اینطوری بودش
من هنوز هم بااینکه ۳سال ونیم داره اصلا عروسی نمیبرمش
چون از صدای موزیک میترسه
ازصدای چیزهای برقی هم میترسید تازه بهترشده
مهمونی هم خجالت می کشه
بیرون ببرش کم کم
ولی جاهای شلوغ نه
در حد خونه مامانت یا مادرشوهرت
جمعیت کم باشه
بعد سرپسر منم مادرشوهرم فوری بچه رو می گرفت
این گریه میکرد
بعد بهشون گفتم بزارید بامن بیاد تو
بعد آروم شد .بغلش کنید
که بعداین کارو میکردن
بعد هفته ای دوبار باید می رفتم تا قافشون براش عادی باشه
وگرنه غریبه گی می کرد
الانم خجالتیه

ولم کنا
منکه خانه نشینم بشین کیف بچتو ببرا کجا پاشم برم
تو خونه راحترم والا
هرکیم هر چی میخواد بگه اصلا من بد اونا خوب بشینن جلو

دختر منم همینطوریه هرجا میرم فقط گریه و جیغ، دیگه نمیخوام تا مدتی ببرمش مهمونی

اووووف متنفرم برم تو جمعی کخ هرکی یه سازی میزنه