‌همه ی زندگیم تویی آرتین پسرم مامان
تویی که قشنگترین لبخندای دنیا رو داری
تویی که مهربون ترین صورت دنیاروداری
تویی ک امن ترین شونه های دنیا روداری
تویی ک سر تا سر وجودت پر از آرامشه
تویی ک صدر تموم آرزوهای منی آره خود توعزیزمادیدی بعضی وقتا یه چیزیو به دست میاری بعد مدام میخای بزاری جلوت که نگاش کن کیفشو کنی من نسبت ب تو این حسو دارم پسرم چون خیلی سختی کشیدم برات اصلا گاهی وقتا ک با تموم وجودم بغلت میکنم از خودم فاصله میدمت چون که نگات کنم به اون قد و بالای ماهت به اون صورت همه چی تمومت به اون همه جذابیت تو لبخندات یا وقتایی که با چشای قشنگت نکاهم میکنی زندگی برام قشنگترمیشه به اون همه قشنگیت من قدرتو میدونم چون ب سختی ب دستت اوردم شاه پسرم بمونی برام الاهی قربونت برم پستونک میخوره تو خواب باحرکتای سر دست بدنت پاهات اخه ادم چطوری طاقت بیاره تورونخوره خوب توجوجومامی هست اخه ببینید تورو خداچقدرناناس شوده پسرم🧿🥲🤭🤤🤤🤤😋😋😋😬😬😬🥶🥶🥶🥶😘😘❤️❤️🌹🌹🙏🙏🤲🤲🤲پستونکش از خودش بزرگتره چون بچم ریزه میزه هست لباس های صفر مثل مانتودامن هست براش🤣😂🤭🤭🥴🥴

تصویر
۲ پاسخ

خدا حفظش کنه برات عزیزم

الهییی🥲🥺
خدا حفظش کنه برات عزیزم 🥰🤍

سوال های مرتبط

ریحان رمانویس ریحان رمانویس قصد بارداری
اولین لباسایی محرمی بچم... خدایا کی میاد که تنش کنم... کی خدا جون امسال همه اینا توی این دوماه محرم بهم رسید... هر کدومش یک داستان و معجزه ای داره... از اون جوراب ابی رنگ بگیز تا این لباسای سفید رنگ... اون شوار سفید تک.. رو خانومی بهم داد گفت که 15 سال پیش خانومی بچه دار نمیشده روز شیر خوارگان نظر کرده که بهش بچه بده حضرت علی اصغر تا بچشو سقا کنه... که سال بعدش بچش تو بغلشه.. و لباس میخره و تن بچش میکنه بعد پیراهن رو میده به یک خانوم دیگه ای که از فامیلای ما هست اونم چندیدن سال بوده حامله نمیشده.. خلاصه میده به اونم اونم بلافاصله سال بعدش بچش بغلشه ـ.. شلوارش میزسه به همون خانومی که بهم داد پسر میخواسته.. و بچه دار نمیشده اونم خدا بهش پسر میده و پای پسرش میکنه بعد از اون قضیه 12 سال میگیزه تا این خانوم منو تو هیت میبنه و به من میده.. اون لباسای سفید دیگه که خطای سبز داره رو دیروز تو حسینه امام زمان که خادمش خاله مه داشتیم اونجا تمیز میکردیم که از داخل صندقی همین لباسا درامد.. و دادن به من چون من خیلی شب قبلش که شوهرم از کربلا امد و بهم سوغاتی ها رو داد گریه کردم خیلی... دوباره بهم هدیه داد لباس حضرت علی اصغر.. واون لباس دیگه ام که از مکه اوردن برام.. الهی خدارو قسم میدم که دامن تمام چشم انتظارا رو سبز کنه همچنین منو که دلم شده مثل گنجشک اشکم دم مشکمه.. دلم بدجور شکسته... برام دعا کنین 😭😭😭😭🥺🥺🥺🥺💔💔🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
هانیــه✨ هانیــه✨ قصد بارداری
ببخشید که همش میام اینجا و از دردام میگم… اما میام اینجا با دوستای همدردم صحبت میکنم خیلی آروم میشم🫂
اخه تو دنیای واقعیم همه فقط لبخند و صبوریامو میبینن💔
.
.
این روزا، حال و هوام عجیب غریبه…
گاهی پر از نوری که نمی‌دونم از کجا میاد،
و گاهی تاریک‌تر از شب، بی‌صدا، بی‌رمق، بی‌احساس.

گریه‌هام بی‌وقفه‌ست، از اون گریه‌هایی که انگار می‌خوان از مغزت بیرون بزنن،
نه از چشمات…
گریه برای دخترکی که اسمش هنوز رو لبهامه،
برای لالایی‌هایی که هیچ‌وقت خونده نشدن،
برای قلبی که نصفه مونده…

من پر از امیدم
ولی انگار دلم ازم قهر کرده،
و من باورم نمی‌شه چقدر یه حس،
یه زندگی کوچولو توی وجودم،
منو از ریشه عوض کرد…

گاهی می‌شینم به همون پنج ماه فکر می‌کنم،
به حس تکون‌های آرومی که انگار یه عشق تازه داشت تو وجودم جوانه می‌زد،
به شوقی که باهاش بیدار می‌شدم،
به آرزوهایی که هیچ‌وقت به زمین نرسیدن.

عشق من، دخترکم…
تو تنها نبودی.
من هر لحظه با تو عاشق بودم.
و حالا که نیستی،
همه چیز توی من جا مونده،
یه حس خالی،
یه دلتنگی برای چیزی که هنوز تموم نشده ولی نیست…

و شاید بیشتر از هر چیز،
دلتنگ خودمم…
اون “هانیه”‌ای که بی‌فکر زندگی می‌کرد،
بی‌دغدغه، سبک،
نه مثل حالا که انگار هر قدم،
یه کوه درد رو دنبال خودش می‌کشه…

دخترم…
مامان هنوز هم با تو نفس می‌کشه.
با خاطره‌هات، با اسم کوچیک قشنگت که تو دلشه.
و می‌دونه که یه روز، یه جایی،
باز هم به هم می‌رسیم…

برای دلم دعا کنید، خییییلی محتاج دعاهاتون هستم😭
❤️‍🩹