۱۹ پاسخ

والا همه ی مردا همینن... صحبت ننه باباشون میشه شمر میشنـ... حالا خود ننه بابائه رو تو مجردی دق مرگ کرده بودنا... ازدواج میکنن پدر و مادر میشن براشون بت... همشون همینن... توهم هرکاری فکر میکنی درسته رو انجام بده... از سر عقل نه لج و لجبازی... من که بعد ده سال فقط حرف و فکر خودم حجته برام... همشونم اینو فهمیدن... نمیشه که از بغل پدر و مادر جداشون کرد...من خودم کاری که میدونم درسته رو انجام میدم

میخواد چکارکنه

شوهر منم انقد رو خونوادش حساس ک اخساس میکنم رو منو دخترم نیس.احسای میکنم انقد ک خواهر زادشو دوس داره دختر خودشو نداره.ننیدونم شاید از دوستداشتن زیاد خواهرزاده شه ک اینجور فک میکنم.انقد با خواهرو مادرو پدرش رودرواستی داره ک نگو.همه همیین خواهر.فقط ما خودمون داریم اذیت میکنیم.منن قبل بارداریم هرشب باید میرفتیم شب نشین خونه مادرشوهرم‌نزدیکمه.حتی اگه سرمم درد میکرد میگفت بریم‌.اکه یه بار دعوامون میشد به بعونه اینکه سردرد دارم میگفت بهشون ک نمیایم.منم خونواده شوهرم رو اعصابمن.شاید اگه یکم پرو بودم انقد حرص نمیخوردم پلی متاسفانه خیلی کم رو ام.توکل به خدا خدا بهمون ارانش بده بتونیم تحملشون کنیم

حالا من خونه ی مادرشوهرم نمیرم که کار نکنم خیلی وسواس داره یعنی یکی رو گیر بیاره میگه بیاکمکم کن جارو برقی بکشم مبلا رو جابه جاکنم طبقه ی بالای ما میشه هروز صبح ساعت ۶تق توق صدای جارو میاد داره جارو میکنه پله هارو نمیزاره بخواییم همسر منم میگه باخانواده ی من خوب باشی باهات خوبم من تحمل میکنم بزور

خواهر من الا ن به خاطر اینکه بیاد خونه بابام شوهرش نزاشته .ما ۷ خواهریم هر جمعه قرار میزاریم میریم اونجا بیچاره نمیزاره بیاد بد گمانه بد خانواده حاج اقان الان قهر کرد اومد خونه بابام نمیدونه چکار کنه بیچاره

مثلا گفته اگه توهم بگی برید خونه بابات اونم نیاد دنبال حرفش نرو اون .گفتم شاید فامیل باشی چون به فامیلا زیاد گیر میدن مادر شوهر را

یه چیزی بگم دوستانه بهت...منم همش حرف مرگ و مردن میزدم تا 3 ماه پیش ولی روند زایمانم جوری شد که مجبور شدم فردای سزارین باز برم اتاق عمل و شرایط جوری شد که زنده موندنم شد معجزه فقط قبل بیهوشی به بچم فکر میکردم و زندگی که با ناراحتی و استرس گذروندم و حسرت آغوش بچم هیچ وقت تا میتونی حرف از مرگ و مردن نزن...امیدوارم مشکلت حل بشه🌸🌸

فامیلید

مگه مریضه

چند سالتونه

خونه بابات اصلا نرو. بدتر حالت گرفته میشه. خونه خودت بمون محلش هم نده. واسه شوهر من که اینجوری بوده هر چی بیشتر کوتاه بیام بدتر میشه. برا همین تا یکم بی احترامی کنه کولی بازی درمیارم جیغ میزنم مث دیوونه ها. یعنی من آدم عصبی هستم باهام بحث نکن. اینو از خودش یاد گرفتم. آخه من کلا آدم آرومی بودم قبل ازدواج

آره من چند سال از این کارای شوهرم نمیای خونه فامیل ما از این حرفا تا حد طلاق رفتیم ولی خانوادم جلوشو گرفتن الان میگه هرجایی تو بگی .اگه هم شده .به خاطر دخترت برو مقاومت نکن ماهم این گریهارو کردیم

همه بیدارن

هعی روزگار لعنت بهت

چرانرفتی خونه مامانش؟

والا من هیچ خونه مامانمم نرفتم چه بریه مامانش

خدا لعنت کنه مادر پدرایی رو ک برای پسر بی عقل و درک و شعورشون زن میگیرن و دختر بیچاره رو بدبخت میکنن

چرا نرفتی خونه مامانش ؟

منم ده روزه خونه بابام قهرم حالم‌مث خودته هنوز بدتر.. این مرذا هیچکدوم ادم نیستن بخاطرش غصه نخور محلش نده

سوال های مرتبط