گل یاسمن گل یاسمن قصد بارداری
مامان دنیا🩷⛓️ مامان دنیا🩷⛓️ هفته سی‌وچهارم بارداری
کچولوی اقدامی‌ کچولوی اقدامی‌ قصد بارداری
یکی از دوستام ک‌خیلی باهم خوب بودیم و الانم باهم در ارتباطیم ولی کمتر من همچیمو بهش میکفتم مو به مو روز خاستگاری و همچی اون واسش خاستگار اومد بله داد واسش نشون اوردن من خبر نداشتم همسایه مامانمم اینا بودن بعد مامانم‌گفت ک انگشتر اوردن شب چهارشنبه سوری من باور نکردم بعدم دیگه مجبور موند خودش گفت ک‌میخاستم بگم بهت گفتم عیبی نداره و ناراحت شدم ولی به رو خودم نیاوردم من عقدم همجا دعوت کرده بودمش عقدش دعوت نکرد حتی بهم اصن نگفت پیج ارایشگاه عکسشو گزاشته یود دیدم بهش گفتم‌گقت هیچکسو نگفتم تقریبا ۱ سالی گزشته از این قضیه پریشب عروسیش بود من رفتم تا دیدمش بغض کردم از خوشحالی انق ماه شده بود وقتی من مدرسم جدا شد دوستای جدید پیدا کرده بود خیلی خوش بودن باهم اونام دعوت بودن من با همین دوستم ک عروسیش یود با دختر خاله هاش فامیلاشونم دوستم چون خیلی صمیمی بودیم حالا شب عروسیش فهمیدم فقط من عقدش نبودم همه دوستاشو دعوت کرده بود از ارایشگاه در اومده بود رفته بود دنبال دوستاش یچیزز خیلی پیش پا افتاده ایه ولی دلم خیلی به حال خودم میسوخت اصن یلحظه بدم اومد ازش حالا من عکس عقدشو دیدم بخدا از خوشحالی انق گریه کردم مادرشوهرم میگعت بابا بسه اخرشم ک رید برام😂💔هعییییییی