مامان 🤰تودلی🧿 مامان 🤰تودلی🧿 هفته سیزدهم بارداری
مامان پرنسا مامان پرنسا هفته سی‌ام بارداری
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۱ ماهگی
الان تو تاریکی خونه نشستم، رز رو که پستونک دهن و شیشه به بغل روس پام دارم میخوابونم، روبروم حضرت آقا روی مبل دراز کشیده و نور گوشیش چهره ش رو روشن کرده یه حس خشم نسبت بهش دارم.
خشم توأم با دوست نداشتن.از اون دوست داشتنایی که یه مرز باریک با نفرت داره.
از اونا که دلت میخواد هم داشته باشیش هم نه.
یه ساعت قبل زیر لب میخوندم بی احساس، دیدی گفتم ته این رابطه بن بسته...
این آهنگ شادمهر برام یادآور روزای سختیه. یا آور روزای دلکندن.
روزایی که هیچ خبری از هم نداشتیم‌‌.این اهنگ رو حین برگشت از سرکار تو ماشین همکارم شنیدم.همه باهم میخوندمن و من که بار اولم بود گوش میکردم میخکوب شده بودم.ای بابا...اینکه همش رابطه ی ما دوتاس.
برای دوتا از دوستام فرستادم...به یکیشون گفتم فرزان...این دقیقا منم...همون شبی که تا صبح زجه زدم.
دلم طاقت نیاورد،یه روز سرکار پشت سیستم گوشی رو برداشتم و برای خودش هم فرستادم.با دلم اتمام حجت کرده بودم هیچ پیغامی ندی...ولی دله دیگه...سین کرد و نوشت من بی احساس نیستم.
سین کردم‌ و چتمون رو حذف کردم.که‌ادامه ندم.
خلاصه که....حرف نگفته دارم انگار.بار سنگین رو دلم.دلم میخواد بابت همه چی غر بزنم شکایت کنم.که چرا به غذای دیشبم گفت شفته پلو؟ که چرا رز میگفت بابا نگاهش نمیکرد...که گفتم گفت یه چی میگه از کجا معلوم منظورش منم؟
که چرا همش تو گوشیه؟ که چرا درست و حسابی با رز بازی نمیکنه؟
هزار تا غر ریز و درشت...
ولی باز میگم بی خیال.فردا مسافره....به قول خودش ذهنش درگیره...باز هم صبر کن...
مامان دنیز مامان دنیز هفته بیست‌وششم بارداری