مامان گردالو مامان گردالو ۴ ماهگی
حالا باور کنین اوایل عروسیمون
شوهرم میرف یه کیسه برنج میخرید میگذاشت خونه باباش میگف خاستی برو از مادرم بگیر
برنج خودمون رو باید برم با منت بگیرم
به مادرش میگفتم برنج میخام دو لیوان میداد
میگفتم به اندازه دو وعده میزارم 4تا میداد میگفتم 5تا بده
میگف چخبره بسه
منم دوماه نرفتم برنج بگیرم شاید تو این دوماه شوهرم 3.4کیسه برنج خرید گذاشت خونه اونا میگفتم بخر میگف خونه بابامه برو بگیر منم نرفتم
اون 3.4تا کیسه همرو خوردن حتی یه لیوانم نرفتم بگیرم
تا شوهرم بخره بیاره خونه خودم
اخرش مجبور شد میخرید میاورد میداد بهم مادرش میومد میبرد
یک بار از یه کیسه 5.6بار برد هربار 5لیوان
خودم کم درست کردم بعد تموم شد اومد گف برنج گفتم تموم شده پیش شوهرم گف چخبره زنته چیکار کردین چخبره چقدر برنج خوردین دعوام کرد
اخه به توچههه شوهرم خریده حقمه بخورم
بخدا سکوت کردم شوهرم گف توام اومدی بردی تنها نخوردیم ک
مادرش گف نه بخدا من یک لیوانم نبردم پیش من دروغ گف بعد ک رف به شوهرم گفتم مادرت اومده برده
پیش خودش میگفتم میزد زیرش دعوا راه مینداخت
الان ک دیگ شوهرم جدا جدا میخره ولی ما شاید تو دوماه یه کیسه بخوریم اونا دوماه 3.4کیسه
هیییع