مامان فلفل🌶(متین) مامان فلفل🌶(متین) ۱۱ ماهگی
مامان میکائیل💙 مامان میکائیل💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۴ : دکتر اومد بالا سرم گفت من شوکه شدم فهمیدم تو میخوای زایمان کنی و منم گفتم آره خودمم همینطور بعد کلی بهم دلداری داد وگفت بچه خودمم زود بدنیا اومده وغصه نخور چیزی نمیشه و معاینه ام کرد و به پرستار گفت کیسه آبشو باید پاره کنم تا روند زایمان راحتتر وزودتر انجام بشه چون دردام زیاد شده بودن وهر لحظه استرسم بیشتر میشد چون من تا اونروز همش به زایمان سزارین فکر میکردم اما خدا راه دیگه ای جلو روم گذاشته بود که باید قبولش میکردم کیسه آبمو که پاره کرد منو گذاشتن رو تخت و رفتم اتاق زایمان من تا اون لحظه دردام قابل تحمل بود یعنی یه خورده بیشتر از درد پریودی اما واسه زایمان که رفتم اندازه ده دقیقه داشتم میمردم از درد و جوریکه پرستار دستمو گرفته بود من دستشو بدون اینکه متوجه بشم ناخون کشیده بودم و خلاصه پسرم بدنیا اومد لحظه ای که واسه اولین بار دیدمش بهترین لحظه عمرم بود و دکتر گفت بچه خوب شده که زودتر بدنیا اومده چون بند نافش خیلی کوتاه بوده و اذیت بوده نمیتونسته تکون بخوره و واسه همون لگد زده به جفت و جفتمو پاره کرده بود و اون لحظه بیشتر یقین پیدا کردم که خدا همیشه اون چیزی که به مصلحت مونه رقم میزنه من همش تا اون لحظه میگفتم چرا اینطوری شد و کلا نا امید شده بودم اما خدا امیدوارم کرد با دیدن پسرم وصدای گریه هاش قلبم آروم گرفت بعد پرستار آوردش پسرمو و بوسیدمش ولی چون زودتر بدنیا اومده بود یعنی من توی ۳۳ هفته بودم و بچم رفت nicu و این باز شروع ماجرای دلتنگی من بود ....
تولد میکائیل عزیزممم💙😍۱۴۰۴/۰۷/۲۷