مامان کلوچه مامان کلوچه ۵ ماهگی
خلاصه کنم تو اج نا امیدی حامله شدم ولی سقط شد رفتم ای وی اف تو مرکزی که ای وی اف شدم اولین نفری بودم که تو سن کم اومده بود ای وی اف همه میگفتن میشی عجله ات چیه من میگفتم راه رفتنی و که اخر باس برم الان میخوام برم البته این نظر دکترم بود که ای وی اف بشم روز تخمک کشی فقط گریه میکردم همه میگفتن چیه هیچی ننیگفتم حتی از اتاق عملم که اومدم بیرون باز گریه میگفتن داشتی گریه میکردی من یادم نیس ای وی اف شدم حامله شدم ولی سقط شد سقط دوم خیلی بد بود کلی پول کلی بدبختی اون همه فشار انگار یه حباب بودم تو خونه توخالی خالی دیوارا ی خونهدانگار بهم میخندیدن😭😭
بعدش هرچی ای وی اف شدم دیگه حامله نشدم کلی ازمایش لوپوس انتی تیروید دقیق یادم نی خود ایمنی و اینا دادم همه شو سالم بودن اونقد ازمایش ژنتیکی دادم که همش میترسیدم یه بیماری ازم بیاد بیرون...ولی سالم بودن اخرش دکترا نا امیدم کردن انگاری قسمت نبود رفتم بهزیستی ثبت نام کردم برا فرزند خوندگی ..تا اینکه اتفاقی با یه خانمی شوهرم اشنا شد اون مارو اشنا کرد با یه خانمی خیلی بهش اعتقاد دارم